امروز :

اسناد خلیج فارس

خلیج همیشه فارس ایران و ایرانی

رای‌گیری کشورهای عربی برای تغییر نام خلیج فارس در گوگل
 
 

رای‌گیری کشورهای عربی برای تغییر نام خلیج فارس در گوگل

 

پرتال آکاایران سایت جهانگردی و جهان شناسی بخش قاره آسیا قسمت ایران- رای‌گیری کشورهای عربی برای تغییر نام خلیج فارس در گوگل

رای‌گیری کشورهای عربی برای تغییر نام خلیج فارس در گوگل

 به تازگی کشورهای عربی یک نظرسنجی برای تغییر نام خلیج فارس با نام مجعول خلیج ع ر ب ی و پیشنهاد آن به گوگل راه‌اندازی کرده‌اند.به لینک زیر بروید و در این رای‌گیری شرکت کنید و به خلیج فارس رای دهیدwww.persianorarabiangulf.comدقت کنید که  comment گذاشتن رای محسوب نمیشه و تاثیری در نتیجه رای گیری نداره حتما باید در قسمت vote رای دهید. شما میتونید روزی یک رای دهید.

khalijefars

رای‌گیری کشورهای عربی برای تغییر نام خلیج فارس در گوگل


برچسب‌ها: رای‌گیری کشورهای عربی برای تغییر نام خلیج فارس در گوگل,
مقاله ای کامل در مورد خلیج فارس

در طول تاریخ، خلیج فارس نه تنها بخشی از خاک ایران محسوب می‌شده و حاکمیت آن در دست ایرانی‌ها بوده است، بلکه به اذعان تمام منابع تاریخی موجود این پهنه آبی با عناوینی نظیر خلیج فارس، خلیج عجم، دریای فارس و یا بحر فارس شناخته شده است.
نام خلیج فارس از جمله نام‌های تاریخی است که از گذشته بسیار دور تاکنون در اسناد، قراردادها و مکاتبات مورد استفاده همه اقوام و ملت‌ های دور و نزدیک آن، از فارس و عرب، ترک و هندی تا اروپاییان قرار داشته است. از این رو خلیج فارس به عنوان مهمترین گذرگاه نفتی جهان با موقعیت تمدنی ایران پیوندی تنگاتنگ داشته و دارد.

 

Capture23 مقاله ای کامل در مورد خلیج فارس


با این حال در دهه‌های گذشته برخی از همسایگان در اقدامی که با روح همزیستی مسالمت‌آمیز ملل و فرهنگ‌های منطقه ناسازگار بوده است، به جای استفاده از نام معتبر «خلیج فارس»، نام خلیج عربی یا خلیج را به کار گرفته‌اند و اخیراً نیز علاوه بر کشورهای عربی پاره‌ای از سازمان‌ها، ارگان‌ها، خبرگزاری‌ها یا مجلات و رسانه‌های بین‌المللی به این نامگذاری مجعول روی آورده‌اند.

با توجه به اینکه کوشش‌های ملی‌گرایان افراطی عرب برای تغییر نام «خلیج فارس» به «خلیج عربی» در سطح بین‌المللی از هیچ گونه پایه و اساس علمی برخوردار نیست، کوشش آنها تنها وحدت واقعی جهان اسلام را به مخاطره می‌اندازد. بعضی کشورهای عربی که در تقابل با ایران به سر می‌برند، در قبال نام خلیج فارس به دنبال منافع خود هستند و در این بین وحدت جهان اسلام را نادیده می‌گیرند. این عمل در شرایطی صورت می‌پذیرد که نیروهای فرامنطقه‌ای حضور روز افزون خود را با استفاده از همین گونه تنش‌ها و اختلافات تثبیت می‌کنند.
در این نوشتار ضمن تشریح موقعیت استراتژیکی خلیج فارس، به بررسی تبارشناسانه نام خلیج فارس و چگونگی شکل‌گیری ادعاهای واهی اعراب در استفاده از نام جعلی خلیج یا خلیج عربی خواهیم پرداخت.

 

جغرافیای طبیعی و راهبردی خلیج فارس

خلیج فارس، شیار هلالی شکلی است که بیش از یک چهارم ذخایر فسیلی جهان را در خودجای داده و از طریق دریای عمان به اقیانوس هند و آب‌های آزاد راه می‌یابد. این خلیج طولی نزدیک به ۹۰۰ کیلومتر و پهنایی نزدیک به ۲۴۰ کیلومتر دارد و در کشاله و چین‌خوردگی‌های پست و فرو افتاده جنوب زاگرس پدید آمده است.
خلیج فارس به عنوان شعبه‌ای بزرگ از اقیانوس هند که بر سر راه کلیه خطوط دریائی در مشرق عدن واقع شده است، مانند دالانی است که بین ۲۴ دقیقه ۳۰ درجه عرض شمالی و ۴۸ دقیقه ۵۰ درجه طول شرقی واقع شده است. حدود آن از شمال و شمال خاوری به سواحل ایران، از شرق به دریای عمان، از جنوب و غرب به شبه جزیره عربستان محدود است. رودخانه‌های دجله و فرات و کارون و کرخه که از جبال ارمنستان و ترکیه سرچشمه گرفته‌اند، به انضمام رودخانه‌های جراح، هندیان و رودهای کوچک دیگر به این دریا می‌ریزند.
آبهای خلیج فارس کم عمق و زیر بستر آن دارای منابع نفت و گاز (هیدروکربن) فراوان است. این عمق در دهانه خلیج ۷۰ تا ۹۰ متر است و هر قدر به طرف بالای خلیج می‌رود کمتر می‌شود و به مسافت ۹۰ کیلومتری تا دهانه شط به ۳۰ متر می‌رسد. عمق خلیج فارس در بیشتر موارد از ۵۰ متر تجاوز نمی‌کند و حداکثر عمق آن به حدود صد متر می‌رسد. این امر به سادگی امکان حفاری و استخراج منابع آن را فراهم می‌سازد. در صیدگاه‌های مروارید عمق خلیج فارس کمتر از ۳۶ متر است. مساحت خلیج فارس ۹۷ هزار مایل مربع است و طول آن از سواحل عمان تا رأس دریا در حدود ۵۰ مایل و عرض آن در مناطق گوناگون میان ۲۹ تا ۱۸۰ مایل است.۱
حاشیه خلیج فارس شامل کشورهای ایران، عراق، کویت، بحرین، عربستان، قطر، امارات و عمان می‌شود و در این بین بیشترین ساحل خلیج فارس که قابلیت کشتیرانی نیز دارد، تحت حاکمیت ایران می‌باشد.
خلیج فارس به مثابه یک راه آبی و دریایی از آغاز تاریخ موقعیت برجسته سیاسی داشته است و به نوعی خاستگاه تمدن‌های بزرگ خاور باستان با پیشینه‌ای چند هزار ساله است. از قرن‌ها پیش عیلامی‌ها از بندر بوشهر و جزیره خارک برای سکنا و کشتیرانی و حکمفرمایی بر سواحل خلیج فارس و بازرگانی با هند غربی و دره نیل استفاده می‌کردند.
اکثر مورخان یونانی ـ از جمله هرودوت ـ معتقدند که بابلی‌ها وسائل مورد نیاز خود را که از عربستان و هندوستان تهیه می‌کردند، از طریق خلیج فارس حمل می‌نمودند. به لحاظ موقعیت سوق‌الجیشی نیز بابل در حوالی خلیج فارس در کنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه دریای فارس، هند و اسود را به هم مرتبط می‌ساخت. همچنین هرودوت و استرابون تأکید می‌کنند که در این نواحی مراکز مهم تجارتی وجود داشته است. ۲
هم اکنون نیز خلیج فارس مهم‌ترین آبراه بین‌المللی جهان است که بیش از ۵۰ درصد انرژی جهان در آن نهفته است . ۳ خلیج‌فارس و کشورهای ریز و درشت پیرامون آن (ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی، بحرین، قطر، امارات متحده عربی و عمان) نزدیک به ۱۰ درصد ازگستره ۴۴ میلیون کیلومتر مربع قاره ‌آسیا را در بر می‌گیرند.
خلیج فارس در مقام محل و معبر مبادله کالا و تجارت میان شرق و غرب؛ نه تنها از زمان‌های دور صحنه رقابت و کشمکش‌های ملل ذینفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است بلکه همیشه و بیش از هر دریای دیگری مورد توجه علمای معرفه‌الارض و باستان‌شناسان و مورخان و جغرافیا نویسان قرار داشته است.

پیشینه تاریخی

بنابر مدارک متقن، خلیج فارس از هزاران سال پیش نه توسط ایرانیان، بلکه توسط ملت‌هایی که با ایرانیان مراوده داشته‌اند، از جمله یونانیان و رومیان با عنوان «دریای پارسی» نامیده شده است. عرب‌هانیز قرن‌ها آن را «خلیج‌فارس» یا «بحر فارس» نامیده‌اند. خلیج فارس با همین نام طی هزاران سال گذشته شناخته شده و تمامی کشورها و اقوام مختلف از جمله اعراب از این نام استفاده کرده‌‌اند.
تمام متون قدیمی جغرافی جهان از نقشه‌های هکاتایوس و بطلمیوس تا آثار جغرافیدانان و جهانگردان مسیحی و مسلمانان، شعبه‌‌ای بزرگ از اقیانوس هند را که از جنوب ایران به موازات بحر احمر تا قلب دنیای قدیم پیش رفته است، خلیج فارس یا دریای فارس نامیده‌اند.
از سده‌های هفتم و هشتم پیش میلاد تمام عالمان از جمله آناکسی ماندر، هکاتوس، هرودوت، اراتوستن، هیپارک، پومپونی مله، کراتس مالوس، استرابون، بطلمیوس، مایکروپیوس، ایزیدورسویلی، محمد‌بن موسی الخوارزمی، ابوزید بلخی، ابن سرابیون، ابن رسته، ابن فقیه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودی، استخری، ابن حوقل، مقدسی، ناصرخسرو، ادریسی، جیحانی، فرازی، بیرونی، ابن جبیر، یاقوت، قزوینی، مستوفی، ابن بطوطه، حافظ، شرف‌الدین علی یزدی، ابوالغازی و … دریای جنوبی ایران را تحت اسامی و عناوینی نظیر خلیج فارس، خلیج پارس، دریای فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سینوس پرسیکوس،۴ ماره پرسیکوس،۵ گلف پرسیک،۶ پرژن گلف (گالف)، ۷ پرزشیر گلف، پرسیس۸ یاپرسیکوس،۹ نامیده‌اند.
بررسی و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعی،‌سیاسی و اقتصادی خلیج فارس و جزایر آن پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغالی‌ها و تشریح وضعیت آن از عصر صفویه تا امروز مبحثی عظیم می‌طلبد که از حوصله این نوشتار خارج است. در ادامه به بررسی سندیت نام خلیج فارس از میان منابع تاریخی ـ جغرافیایی ایرانی، یونانی، اسلامی، غربی و اسناد حقوقی خواهیم پرداخت.

۱ـ منابع ایرانی:
خلیج فارس طبق اسناد موجود از هزاره هشتم پیش از میلاد مورد استفاده تجاری و نظامی ملل دنیای قدیم قرار گرفته است. در سنگ نبشته داریوش هخامنشی در مصر متعلق به سال ۵۱۸ تا ۵۰۵ پیش از میلاد، که هنگام حفر کانال سوئز به دست آمده است، در عبارت «درایه تپه هچا پارسا آیی تی هنی» به معنای دریایی که از پارس می‌رود یا سر می‌گیرد، نام دریای پارس آمده است.
ایرانیان در روزگار هخامنشی این دریا را «پارسا درایا» یا دریای پارس می‌خواندند. در کتیبه‌هایی که از داریوش در تنگه هرمز نیز یافت شده، عبارتی پیرامون دریایی که از «پارس‌رود» سرچشمه می‌گرفته است به چشم می‌خورد.
در کتاب حدود العالم به عنوان قدیمی‌ترین کتاب جغرافیا به زبان فارسی که حدود هزار سال قبل تألیف شده است آمده است: «خلیج پارس از حد پارس برگیرد، با پهنای اندک تا به حدود سند.»
می‌توان گفت از هنگامی که بشر تاریخ‌نویسی را آغاز کرد دریای جدا کننده فلات ایران از شبه جزیره عربستان را «دریای فارس» یا «خلیج فارس» نامیده است. و در هیچ یک از این ادوار تاریخی نام دیگری به آن نهاده نشده است.

۲ ـ منابع یونانی
طبق نوشته مورخان و جغرافی نگاران یونانی که پیش از میلاد مسیح می‌زیسته‌اند چون هرودت (۴۸۴ ـ ۴۲۵ ق. م) کتزیاس (۴۴۵ـ ۳۸۰ ق. م)، گزنفون (۴۳۰ ـ ۳۵۲ ق. م) استرابن (۶۳ ق. م ـ ۲۴ م)، یونانیان نخستین ملتی هستند که به این دریا نام پرس و به سرزمین ایران پارسه، پرسای، ‌پرس‌پولیس، یعنی شهر یا مملکت پارسیان داده‌اند.
نئارخوس، سردار مقدونی نیز موجب اشتهار دریای مکران و پارس شده است.وی در سال ۳۲۶ ق . م به دستور اسکندر مقدونی‌، از رود سند گذشت و دریای مکران و خلیج فارس را با کشتی طی کرد و تا دهانه آن پیش رفت.
«هکاتیوس هلطی» از علمای قدیم یونان و ملقب به پدر جغرافیا در سال ۴۷۵ قبل از میلاد از نام دریای پارس استفاده کرده است. در نقشه‌های باستانی از قول هرودوت و گزنفون به این دریا، دریای پارس۱۰ اطلاق شده است.
کلودیوس پتوله مااوس (بطلمیوس)، جغرافی‌نگار، نقشه‌نگار و ریاضی‌‌دان مشهور قرن دوم میلادی، در کتاب جغرافیای عالم که به زبان لاتین نگاشته شده، و هم‌چنین در نقشه‌ای که کشیده، از خلیج فارس با نام پرسیکوس سینوس یاد کرده است.
«کوین توس کوروسیوس روفوس» مورخ رومی که در قرن اول میلادی می‌زیسته این دریا را دریای پارس یا آبگیر فارس خوانده است. همچنین در کتاب‌های جغرافیایی لاتین، آب‌های جنوب ایران (دریای مکران و خلیج فارس) را ماره پرسیکوم یعنی دریای پارس نوشته‌اند.
بنابراین مورخان و جغرافی‌نگاران یونانی پیش از میلاد در شرح وقایع تا سده ۷ ق. م یعنی سقوط حکومت عیلام و تشکیل حکومت ماد و روی کار آمدن هخامنشیان دریای مکران و خلیج فارس را دریای پارس می‌خواندند.

۳ـ منابع اسلامی
پس از فتح ایران توسط اعراب در سده هفتم پس از میلاد، تلاشی برای تغییر نام «دریای پارسی» صورت نگرفت. اعراب مسلمان، عموماً این خلیج را«بحرالفارسی» (دریای پارسی) می‌نامیدند و این نام از سوی امپراتوری‌های ایرانی، ترک و عربی هم که در ۱۲۰۰ سال بعد منطقه را تحت سلطه خود داشتند مورد احترام قرار گرفت.
محققان اسلامی نظیر استخری، مسعودی، بیرونی، ابن حقول، مقدسی، مستوفی، ناصرخسرو، الطاهرین مطهر المقدسی (بشاری)، ابوالقاسم بن محمدبن حوقل و … که مطالعه در اطراف این دریای ایرانی را تا قرن ۱۵ ادامه دادند، در اثار و نوشته‌های خود از آب‌های جنوب ایران به نام‌های بحر فارس، البحر الفارسی، بحر مکران، الخلیج الفارسی و خلیج فارس یاد کرده‌اند. حتی از این جغرافی‌دانان نقشه‌هایی موجود می‌باشد که اقیانوس هند را البحر الفارسی نام گذارده‌اند.
جغرافی‌دانان عرب و اسلامی این نام را از دو تمدن باستانی گرفتند و همزمان مورد استفاده قرار دادند. بدین ترتیب که «پارسا درایای» ایرانی را «بحر فارس»۱۱ و «سینوس پرسیکوس»۱۲ یونانی را «خلیج فارس» می‌نامیدند و حتی منظور از دو دریا در سوره‌الرحمن قرآن مجید را نیز همان دریای فارس و دریای متوسط می‌‌دانستند.
ابوعلی احمد بن عمر معروف به ابن رسته در کتاب الاعلاق النفسیه که در سال ۲۹۰ هجری به رشته تألیف درآورده،‌ تصریح می‌کند: «فاما البحر الهندی یخرج منه خلیج الی ناحیه فارس یسمی الخلیج الفارسی». «اما از دریای هند خلیجی بیرو می‌آید به سمت سرزمین فارس که آن را «خلیج فارس» می‌نامند.» ۱۳
به گفته جرجی زیدان تاریخ‌دان عرب، «بحر فارس» محدود به آب‌هایی می‌شود که دنیای عرب را دور می‌زند. جرجی زیدان می‌گوید: «بحرفارس ـ ویراد به عندهم کل البحور المحیطیه ببلاد العرب من مصب ماء دجله فی‌العراق الی ایله فیدخل فیه مانعبر عنه الیوم بخلیج فارس و بحرالعرب و خلیج عدن و البحر الاحمر و خلیج العقبه…». «دریای فارس ـ نزد آنان مقدم بر همه دریاهایی که سرزمین‌های عرب از مصب آب دجله گرفته تا ایله را احاطه می‌کند، به عنوان دریای فارس تعبیر می‌شده و از آن جمله است آنچه را که ما امروز از آن به «خلیج فارس» و دریای عرب و خلیج عدن و دریای سرخ و خلیج عقبه تعبیر می‌شده و از آن جمله است آنچه را که ما امروز از آن به «خلیج فارس» و دریای عرب و خلیج عدن و دریای سرخ و خلیج عقبه تعبیر می‌کنیم».۱۴
محمد عبدالکریم صبحی نیز در کتاب «علم‌الخرائط» در نقشه‌هایی که با ترجمه عربی نقل کرده است، دریای جنوب ایران را «الخلیج الفارسی» و «بحر فارس» نامیده است. ۱۵
نقشه‌های فراوانی که از این قرون در دست است، علاوه بر تأکید و تأیید نام خلیج فارس، دگرگونی یاد شده در تغییر نام بحر فارسی و دگرگونی در دایره شمول این نامها را ترسیم می‌کنند.

۴ـ منابع غربی:
بیشتر کسانی که در مورد دریای پارسی و دریای مکران مطلب نوشته‌اند بیگانگان و به ویژه انگلیسی‌ها بوده‌اند، زیرا به لحاظ موقعیت ویژه‌ای که در این منطقه داشته‌اند کوشیده‌اند تا حقیقت نهفته بماند و نام‌های جعلی و ناقص جای اسامی درست را بگیرد. اما منابعی از ‌آن‌ها بجای مانده است که بر صراحت نام خلیج فارس تکیه می‌کنند.
در سال ۱۸۹۲، لرد کرزن، وزیر خارجه انگلستان، در کتاب «ایران و قضیه ایران» مکرراً به نام خلیج فارس اشاره کرده است.
ویلیام راجرز، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده آمریکا، در گزارش مورخه ۱۹۷۱ میلادی خود در مورد سیاست خارجی این کشور از نام خلیج فارس استفاده کرده است.
در فرهنگهایی که به زبانهای مختلف تدوین و چاپ شده است، از جمله فرهنگهای آلمانی، انگلیسی، امریکایی،‌فرانسوی، ترکی و … خلیج فارس نیز به همین نام آورده شده است.
امروزه در میان‌آثار اعراب نیز بحر فارس به فراموشی سپرده شده و از ترکیب خلیج فارس استفاده می‌شود. یکی از معروف‌ترین دایره‌المعارف‌های دنیا یعنی المنجد، سند قاطعی برای مراجعه است که از ترکیب خلیج فارس بهره برده است.

۵ـ اسناد حقوقی
الف ) اسناد
دلایل و مستندات حقوقی معتبری درباره اصالت نام خلیج فارس وجود دارد که به قرن ۱۶ میلادی باز می‌گردد. طی سالهای ۱۵۰۷ تا ۱۵۶۰ در کلیه موافقت‌هایی که پرتغال، اسپانیا، بریتانیا، هلند، فرانسه، آلمان با دولت ایران داشتند حتی در متون عربی نیز از عبارت «خلیج الفارسی» و در متن انگلیسی «پرشین گلف» استفاده شده است.
از جمله این اسناد استقلال کویت است که میان امیر این کشور ونمایندگان بریتانیا منعقدشده است. این سند که توسط عبدالسالم الصباح نیز امضا شده است، چنین آغاز می‌شود: «حضرت صاحب الفخامه الفخیم السیاسی لصاحبه اجلاله من الخلیج فارسی المحترم …»

ب ) سازمان ملل متحد:
سازمان ملل متحد تا به حال دو بار نام تاریخی و اصیل این آبراه را «خلیج فارس» اعلام کرده است. سازمان ملل خلیج فارس را نامی تازه می‌داند که از آغاز قرن بیستم جانشین نام کهن دریای پارس شده و بیش از دریای فارس مورد استفاده قرار گرفته است.
دبیرخانه این سازمان در سند مورخ ۵ مارس سال ۱۹۷۱ میلادی و یادداشت (AD311/GEN) به دولت ایران یادآور می‌شود که بنابر عرف جاری در دبیرخانه سازمان ملل متحد در اسناد و نقشه‌های جغرافیایی، منطقه آبی بین ایران از سمت شمال و خاور و تعدادی از کشورهای عربی از سوی جنوب و باختر به نام خلیج فارس نامیده می‌شود،‌و این بنا بر عرف قدیمی انتشار اطلس‌ها و فرهنگهای جغرافیایی است.
دومین بیانیه به تاریخ دهم آگوست ۱۹۸۴ ثبت شده است و در هر موقعیت، همه ۲۲ کشور عربی نیز اسناد سازمان ملل را امضا کرده‌اند.
این دبیرخانه همچنین بابت اشتباهاتی که سازمان ملل در برخی اسناد در به کار بردن نام خلیج فارس مرتکب شده، عذرخواهی کرده آن را اشتباه سهوی دانسته (سند ۲۶ ژوئن ۱۹۹۱ میلادی در سازمان ملل) و از کارگزاران سازمان خواسته است که همواره این موضع ایران را در نظر داشته باشند. ضمن اینکه کنفرانس سالیانه سازمان ملل درباره هماهنگی در مورد نام‌های جغرافیایی نیز هر سال بر نام خلیج فارس تأکید کرده است.

ادعاهای واهی
چندین دهه از کوشش‌های برنامه‌ریزی شده اعراب برای تغییر نام تاریخی خلیج فارس می‌گذرد. آبراهی که ایران را از شبه جزیره عربستان جدا می‌سازد بر اساس تمام اسناد تاریخی‌ـ جغرافیایی، نقشه‌های موجود از یونان باستان تا دوره معاصر و همچنین بیانیه‌های سازمان ملل متحد، «خلیج فارس» نام دارد و حتی در تمام نوشته‌ها و نقشه‌های عربی که پیش از دهه ۱۹۶۰ به چاپ رسیده است از عنوان «الخلیج الفارسی یا بحر فارس» استفاده شده است. صحت ادعای فوق حتی در بخشی از سرود ملی قدیمی مصر نیز دیده می‌شود که در آن از خلیج فارس یاد شده و مرزهای اعراب را از خلیج فارس تا دریای مدیترانه ترسیم نموده است: «حدود نامن الخلیج الفارسی حتی بحر الابیض.»
موضوع تغییر نام خلیج فارس از دهه سوم قرن بیستم به دنبال سیاست فارسی‌زدایی انگلیسی‌ها در منطقه خلیج فارس مطرح شد. هدف اصلی سیاست یاد شده توسعه سرزمین انگلستان در منطقه خلیج فارس بود مانع اصلی این سیاست را باید هویت ایرانی دانست که سالیان دراز بر منطقه خلیج فارس سایه افکنده بود. ۱۶
اصطلاح «خلیج عربی» برای اولین بار از سوی یک دیپلمات بریتانیایی در منطقه خلیج فارس عنوان شد. «سرچارلز بلگریو» که بیش از سه دهه نماینده سیاسی دولت بریتانیا در خلیج فارس بود، پس از مراجعت به لندن درسال ۱۳۴۵ هجری خورشیدی کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آ‌ن برای نخستین بار از عنوان تازه و جعلی خلیج عربی استفاده نمود. چارلز بلگریو در کتاب خود با عنوان «ساحل دزدان» ـ نامی که پیشتر به سواحل جنوبی خلیج فارس اطلاق می‌شد ـ ادعا نموده بود که اعراب علاقه‌مندند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند. بدین ترتیب بلافاصله پس از انتشار کتاب،‌استفاده از اصطلاح جعلی خلیج عربی در مطبوعات آغاز شد و پس از چندی در مکاتبات رسمی کشورهای حاشیه خلیج فارس،‌ نام خلیج عربی۱۷ به جای خلیج فارس۱۸ نشست.
اگر چه دولت ایران در همان زمان در قبال این عمل واکنش نشان داد و از قبول محموله‌هایی که نام «خلیج عربی» را به خود داشت خودداری می‌نمود، اما دیپلمات بریتانیایی ـ در راستای سیاست قدیمی تفرقه بیانداز و حکومت کن ـ کار خود را کرده بود و اعراب را با واژه تازه‌ای آشنا نموده بود که بیش از پیش به جنگ لفظی عرب و عجم دامن می‌زد. از این رو دولت‌های حاشیه‌ای خلیج فارس تبلیغات سیاسی، مکاتبات دیپلماتیک و محور برنامه‌های آموزشی خود را بر نام خلیج عربی متمرکز نمودند.
در اقدامی دیگر از سوی انگلیسی‌ها، روزنامه تایمز لندن در سال ۱۹۶۲ در یکی از مقالات خود از خلیج عربی به جای خلیج فارس استفاده کرد و از آن زمان به بعد برخی از دولت‌ها و شیخ‌نشینان عرب با خریدن روزنامه‌نگاران و خبرنگاران خارجی و یا با پرداخت مبالغ هنگفت به چاپ نقشه‌هایی که خلیج فارس را خلیج عربی نشان می‌داد مبادرت نمودند. این تحرکات ابتدا از سوی چهره‌هایی چون عبدالکریم قاسم در عراق و سپس توسط جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملی جهان عرب در مصر ادامه یافت.
در سال ۱۹۵۸ سرهنگ عبدالکریم قاسم با کودتایی در عراق به حکومت رسید و پس از مدتی داعیه‌دار رهبری جهان عرب گردید. در راستای چنین اندیشه‌ای از تاکتیک دشمن‌تراشی برای تحریک احساسات عمومی ملی سود جست و برای نخستین بار «خلیج فارس» را به نام جعلی «خلیج عربی» خواند. قاسم که با این عمل قصد داشت با مطرح نمودن ایران به عنوان دشمن اصلی اعراب، توجه جهان عرب را از قاهره به بغداد جلب کند و به رهبری خود در جهان عرب دامن زند، با شکست مواجه شد. به شهادت اسنادی که در همان دوران در عراق و حتی از سوی دانشگاه بغداد چاپ و منتشر شد، ‌قاسم حتی نتوانست توجه مقامات رسمی دانشگاهی عراق را نیز به خود جلب نماید.
سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملی جهان عرب در مصر که در نظریه وحدت عربی خود، دنیای عرب را از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس «من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی» نامیده بود، دیری نپائید که با اوج‌گیری هیاهو و جنجال پان عربیسم خود،۱۹ و برای سرپوش گذاشتن بر شکست‌‌های اعراب از اسرائیل۲۰ از نام ساختگی خلیج عربی سود جست. ناصر با طرح چنین سیاستی دو هدف عمده را پیگیری می‌کرد. نخست زنده کردن تعصبات نژادی اعراب و سپس رویارویی با شاه ایران که با اسرائیل روابط خوبی برقرار کرده بود.
دولت ناسیونالیست مصر که با دامن زدن به چنین مسائلی سعی در قوام و دوام بخشیدن به اتحادیه عرب داشت، از شیخ نشین‌های بحرین، قطر، دوبی، ابوظبی، شارجه و سلطان‌نشین عمان نیز درخواست نمود که در راه ‌آرمانهای مشترک ملت عرب و رفاه عمومی منطقه با جمهوری عربی متحده۲۱ همکاری نمایند. از این رو در ۲۳ مرداد ۱۳۴۲ کمیسیون اتحادیه عرب در شیخ‌نشین‌های خلیج فارس برای نخستین بار نام خلیج عربی را در یک سند رسمی ذکر نموده و به دنبال آن اتحادیه عرب تصمیم گرفت این نام مجعول را در برنامه‌های درسی کلیه کشورهای عضو اتحاده و مکاتبات رسمی به کار گیرد. ۲۲
با این حال مقاصد اعراب از تغییر نام خلیج فارس فراتر می‌رفت و شامل استان نفت‌خیز خوزستان نیز می‌شد که آن را عربستان می‌نامیدند. اعراب خوزستان را بخشی از سرزمین عربی می‌دانستند که رضاشاه با حمایت و پشتیبانی انگلستان از چنگ اعراب خارج ساخته است در این راستا در ۱۱ دسامبر ۱۹۶۴ کنفرانس حقوق دانان عرب، خوزستان را جزو لاینفک میهن عربی دانست و در ۱۰ نوامبر ۱۹۶۵ رژیم بعثی سوریه این ادعا را پذیرفت و از آن پشتیبانی کرد. ۲۳ در واقع پشت کلمه خلیج عربی، جزایر عربی، خوزستان عربی (عربستان)، حکم فرمایی بر تنگه هرمز و تبدیل کردن ایران به زائده جهان عرب نهفته بود.۲۴
اگر چه تلاشهای ناصر برخی از سیاستمداران عرب را نیز با وی همراه کرده بود اما در نهایت نتیجه دلخواهی در پی نداشت. زیرا رستاخیز عرب آنطور که ناصر در رویای خود مجسم کرده بود، با واقعیات فاصله‌های زیادی داشت. علت اصلی آن نیز عدم انسجام و یکپارچگی دولت‌های عربی بود. در واقع ملتی که ناصر از آن دم می‌زد، چیزی جز تخیل نبود.۲۵
تلاش‌های قاسم و ناصر در جهان عرب با قدرت یافتن صدام حسین در عراق بار دیگر توسط او ادامه یافت. صدام که در وهله نخست صدها میلیون دلار هزینه کرده بود تا با کمک گروهی روزنامه‌نگار، دانشگاهی، ناشر و مرکز نقشه‌سازی، نام خلیج فارس را تغییر دهد؛ در پی وقوع انقلاب اسلامی در ایران دست به تجاوز به خاک ایران زد. هشت سال جنگ تحمیلی که با ادعاهای واهی صدام مبنی بر حاکمیت بر اروند رود و عربی خواندن خوزستان و شهرهای دیگر ایران آغاز شده بود، در نهایت با شکست عراق خاتمه یافت. در واقع نتیجه عملی این تجاوز، افزایش حساسیت ایرانیان بر نام خلیج فارس بود که در پی آن ایرانیان استفاده از نام خلیج عربی را نوعی ستیز با ایرانیت و تجاوز به تاریخ ایران قلمداد نمودند.
پس از جنگ دوم خلیج فارس و تهاجم عراق به کویت در سال ۱۹۹۱، نفوذ نظامی ایالات متحده بر منطقه بیشتر شد و دیری نپائید که امریکایی‌ها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به رودر رویی کشورها و شیخ‌نشین‌های ساحل جنوبی خلیج فارس با ایران دامن زدند. از این رو شیخ‌نشین‌های شارجه و ابوظبی در مقابل ایران قرار گرفتند و به طرح ادعاهای واهی نسبت به مالکیت جزایر سه گانه (ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ) پرداختند. شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، صدها میلیون دلار برای تغییر نام خلیج فارس و تردید آفریدن بر مالکیت مطلق ایران بر جزایر سه گانه هزینه کرد ولی گذشت زمان به او نشان داد که در این زمینه به موفقیتی دست نخواهد یافت. اگر چه ادعای «شورای همکاری خلیج فارس» در بیست و پنجمین نشست سران کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در بحرین نام شورای همکاری کشورهای خلیج فارس را به شورای همکاری کشورهای خلیج عربی (مجلس التعاون لدول الخلیج العربیه) تغییر دادند؛۲۶ اما به نظر می‌رسد سیاست ایرانی‌زدایی و فارسی ستیزی اعراب، با توجه به تعلق بیش از نیمی از خلیج فارس و حساس‌ترین نقاط استراتژیک و ژئواکونومیک آن به ایران راه به جایی نخواهد برد. در واقع همانگونه که تلاش برای کنار گذاردن و یا نادیده انگاشتن ایران از ساختار امنیتی منطقه بی‌ثمر می‌باشد، تغییر نام خلیج فارس نیز ناممکن می‌نماید.
با این حال نباید از خاطر برد که اعراب در طول سالیان و دهه‌های اخیر تبلیغات گسترده‌ای را به منظور تغییر نام خلیج‌فارس آغاز کرده‌اند. آنها در حالی نام شرکتهای هواپیمائی، روزنامه‌ها، مجلات، شرکتها و بسیاری از چیزهای دیگر را بنام خلیج یا خلیج عربی تغییر داده‌اند که نام «خلیج پارس» در برگیرنده هزاران سال تاریخ است و عدم استفاده از آ‌ن، بی‌ارزش ساختن پیشینه و تمدن‌هایی است که پیرامون آن بالیده‌اند.
به کار بردن نام جعلی «خلیج عربی» به جای «خلیج فارس»،‌عنوان «شیخ شعیب» برای «جزیره لاوان»، «قیس» برای جزیره‌ی «کیش» ـ و «شط‌العرب» برای «اروند رود» از جمله مواردی است که علیرغم مسلمان بودن مردم منطقه، به منازعات هویتی و قومی میان کشورها دامن می‌زند. زیرا تغییر نام‌های کهن جغرافیایی، تحریف واقعیت‌های تاریخی و جعل هویت‌های موجود است.

persian gulf environmental مقاله ای کامل در مورد خلیج فارس

اسناد خلیج در نوشته ها و نامه های رسمی

خیابان خلیج فارس در قاهره

 

خلیج فارس در نقشه دولتی عربستان

 

یک مدرک تاریخی ارائه شده توسط رسانه‌های عراقی و روزنامه الخلیج امارات ۱۹۹۹ که استفاده از عبارت خلیج فارس را در تلگراف ارسالی جمال عبدالناصر قبل از شروع سیاست‌های پان عربی او در یک نامه رسمی به دولت بحرین نشان می‌دهد.

خلیج فارس در نقشه ایران و توران در دوره قاجاریه آدولف اشتیلر ۱۸۹۱، نقشه‌نگار آلمانی.

 

 

جعل نام "خلیج فارس" از لندن آغاز شد

خلیج فارس همواره مانند خونی است که در رگهای ایرانیان جریان دارد وهر گونه اختلال در این فرایند می تواند پیکره ملت ایران را دچار وهن و ضعف کند.

بررسی تاریخچه 4 هزار ساله این آبراه استراتژیک نشان می دهد که خلیج فارس پیوسته عامل وحدت وهمگرائی ملی بوده وبه همین دلیل استعمارگران برای ایجاد یک جنگ روانی علیه ایرانیان آزاده ،تلاش کرده اند تا نام های مجعولی بر خلیج فارس بگذارند.

اگر چه مورخان وجغرافی دانان بزرگی مانند هردوت ،ننار خوس ،استرابون ونیز استخری ، مسعودی ومستوفی در تذکره ها ودست نوشته های خود ازاین آبراه مهم به نام خلیج فارس یاد کرده اند اما نخستین بار روزنامه تایمز لندن در سال 1962در یک مقاله سؤال برانگیز ومشکوک واژه غریب ومجعولی بر این آبراه اطلاق کرد.

طبیعی است در آن زمان جعل نام زیبای خلیج فارس توسط یک روزنامه انگلیسی واکنش شدید ملت ایران را به دنبال داشت اما جعل این نام ،موجب شد که برخی مدعیان قومیت عربی این واژه مجعول را محملی برای ایجاد تقابل بین ملت ایران وهمسایگان عرب خود قرار دهند.

جمال عبدالناصر رئیس جمهوری وقت مصر که از رهگذر تشدید جریان کاذب قومیت عربی تلاش داشت تا یک جبهه عربی علیه ملت ایران ایجاد کند بارها از واژه مجعول دیگری در مورد خلیج فارس استفاده کرد.

تشدید جریان سازی های سیاسی ورسانه ای جمال عبدالناصر علیه ایران موجب شد تا روابط سیاسی ایران و مصر از سال 1962 تا سال 1970 بکلی قطع شود وحتی دو کشور تا مرز لشکر کشی پیش رفتند.

پس از مرگ ناصر در سال 1970 میلادی وروی کار آمدن انور سادات به دلیل تغییر زاویه نگاه رئیس جمهور جدید مصر وگرایش وی از شوروی به غرب ،روابط دو کشور به تدریج رو به بهبودی گذارد.

به دلیل نزدیکی دیدگاه های مصر و ایران کشورهای استعمار گر برای تشکیل جبهه جدیدی علیه ملت ایران اقدام به ایجاد نظام های مصنوعی در کرانه دیگر خلیج فارس کردند.

برخی سران قبایل عرب مانند آل سعود وبویژه آل نهیان ، آل ثانی ، آل خلیفه وآل صباح که تا قبل از آن بصورت قبایل بدوی در کوچ دائم بودند با حمایت انگلیس دست به تشکیل نظام های جدیدی زدند.

هدف انگلیس مهار قدرت فرامرزی ایران و ایجاد یک جبهه عربی در برابر ملت ایران بود تا استعمار گران بتوانند منافع نفتی خود را در حاشیه جنوبی خلیج فارس تضمین کنند.

متاسفانه شرایط بین المللی ومنطقه ای وتلاش امریکا وغرب برای دلجوئی از اعراب پس از شکست در جنگ ژوئن 1967 ونیز ضعف سیاسی وداخلی رژیم شاه ،به تثبیت قدرت قبایل عرب آن سوی خلیج فارس به عنوان نظام های نوپا ،منجر شد.

در جنگ ژوئن 1967 ارتش های عربی متحمل شکست سختی از رژیم صهیونیستی شدند بگونه ای که رژیم اسرائیل در کمتر از 6 روز 80 هزار کیلومتر مربع از زمین های صحرای نقب، کرانه غربی ،غزه ، بیت المقدس شرقی ، وادی عربه ، جولان ، صحرای سینا والعریش را اشغال کرد.

طبیعی است این شکست بر روحیه اعراب تاثیر منفی باقی گذاشت اما انگلیس وامریکا برای ترمیم روحیه اعراب وتهیه زمینه جدید شکل گیری یک دشمن فرضی بجای اسرائیل ،به تقویت رژیم های قبیله ای در بخش جنوبی خلیج فارس پرداختند.

بنا بر این شکل گیری این رژیم های مصنوعی که فاقد پیشینه تاریخی هستند صرفا در راستای ایجاد مزاحمت برای ملت ایران قابل تجزیه وتحلیل است.

کشورهای حوزه خلیج فارس بر خلاف پروتکل های متعارف بین المللی هنوز مرزهای طبیعی خود را مشخص نکرده اند وهیچ نقشه جغرافیائی که هویت مرزهای طبیعی این کشورها را روشن کند تحویل دبیر خانه سازمان ملل نشده است .

بنا بر این همه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس از قوانین مرزهای "تحمیلی " استفاده می کنند و نه تنها مرزهای طبیعی آبی و خاکی این کشورها شفاف نشده بلکه ترکیب جغرافیای انسانی این کشورها به دلیل تداخل دینی ،قومی وگویش ها نیز دستخوش فرسایش شده است

اما به دلیل حضور گستاخانه غرب وامریکا در جنوب خلیج فارس ونیز شرایط منطقه ای وبین المللی ایران برخی رهبران کشورهای حوزه خلیج فارس دچار توهم شده اند .

مقامات این کشورها به اتکاء امریکا وغرب ادعاهای موهوم و خیال پردازانه ای مطرح می کنند ونه تنها به جعل مکرر نام خلیج فارس می پردازند بلکه حاکمیت ایران بر 3 جزیره تنب بزرگ تنب کوچک وابو موسی را نیز مورد تردید قرار می دهند.

امروز پهنه خلیج فارس به دلیل حضور 4 هزار ساله ایرانیان در این آبراه شاهد غیر قابل انکاری بر حاکمیت مطلق ایران بر این آبراه استراتژیکی است.

بهمین دلیل خلیج فارس در فراز وفرودهای تاریخ همواره هویت بی بدیل خود را حفظ کرده وخواهد کرد و ملت ایران تحت هیچ شرایطی کوچکترین تغییری را دراین آبراه حیاتی بر نخواهد تافت.

خلیج فارس ، برغم تحریکات بیگانگان وتلاش قدرت های فرا منطقه ای ورژیم های غیر دموکراتیک عربی برای ایجاد واگرائی ،بی شک کانون همزیستی وصلح ودوستی میان ملت های دوسوی ساحل این آبراه باقی خواهد ماند .

اما اگررهبران رژیم های ضعیف وشکننده خلیج فارس اگر بخواهند به به سنگ اندازی های خود علیه ملت ایران ادامه دهند بطور در آن صورت تعامل به تخاصم مبدل خواهد شد ومردم ایران به کسانی که به حقوق مسلم آنان تعدی کنند ، پاسخ دندان شکنی خواهند داد.

به یاد کودکان سرطانی

 

محک محکی برای انسانیت
محکی واسه بودن عشق
واسه زندگی
زنده باد بچه های زیبای محک
هم شما دوسدارم به بزرگی دل خوشکل بزرگتون
عاشق تونم  عاشق
محک به ما نیاز نداره
ما به محک نیاز دارم نه محک به ما
پس با کمک هر چند کم محکی بزنیم به محک وجودمون

 

 

 

بچه های بی گناه

بچه های بی گناه
من که از پژمردن یک شاخ گل
 از نگاه ساکت یک کودک بیمار
 اشک در چشمانم و بغضم در گلوست
 می خواهم برایت بنویسم ... به برگی از یاس شعرهای بهاری با تو
 بودن را می نویسم
 اشکهایم جاریست و هیچ کس نمی پرسد از چه می ترسم؟

به خلیچ همیشه فارس رای دهید (اگر می توانید این سایت را به بقیه اطلاع دهید)

به خلیچ همیشه فارس رای دهید (اگر می توانید این سایت را به بقیه اطلاع دهید)

 

http://www.persianorarabiangulf.com

 

الهه هرمز، الهه ژانوس امنیتی به باریکی هرمز

هرمز را یکی از نام های خداوند، نام روز اول از هر ماه شمسی، نام فرشته ای که امور و مصالح روزهرمز یعنی روز اول هر ماه به او تعلق دارد، نام تنگه میان خلیج فارس و دریای عمان و نام جزیره هرمز دانسته اند. از آنجا که پیشینیان ما نیز هر کاری را با نام خداوند آغاز می کردند، نام پاک پروردگار عالم یعنی اهورامزدا را برای تنگه هرمز گذارده اند تا به هنگام ورود به خلیج فارس با نام خداوند وارد شده و به هنگام خروج از تنگه و آغاز مسافرت های دور و دراز، از نام خداوند استعانت جسته و مسافرت خویش را با نام خداوند شروع کرده باشند.

زنده باد خلیج همشه فارس

 

خليج فارس، خليج همیشه فارس

"نيم نگاهي به جغرافياي تاريخي خليج فارس"

از نخستين روز آفرينش دنيا، تا تكوين و پيدايش خشكي‌ها و درياها، تا اينك انسان، بر خليج ‌فارس عمر جهان وزيده است، از بدو تردد فنيقي‌ها تا تحرك هخامنشيان و تحريك يونانيان و حركت اسكندر و ماموريت نثار خوس - نثار كوس - و از اولين جرقه‌هاي فتوحات مسلمانان در شهرهاي ساحلي و جزاير خليج ‌فارس، تا حضور نحس پرتغاليها و هلنديها، و به دنبال آنها كمپاني هند شرقي و انگليسي‌ها، آنهم با ادعاي فريبنده صدور تمدن، و استقرار نظم و لغو برده‌داري اما به طمع ادويه و ابريشم و مرواريد و غارت گنجينه‌هاي شگفت‌ناك سرزمين افسانه‌اي هندوستان، ….. و در اين صد سال اخير هم كشف مصيبت بزرگي به نام نفت و امتياز استخراج و ... در كنار حذف تدريجي انگليسي‌ها از صحنه رقابت‌هاي تراز اول سياست و اقتصاد جهاني، و ماجراي جنگ جهاني و تولد غول بي‌شاخ و دمي به نام آمريكا و رشد سرطان صهيونيزم و تلاش مستمر و هدفمند به منظور مهار خطر مسلمانان و سلطه بر منابع انرژي جهان - كه بي‌گفتگو نيمي از آن در همين دور و بر خليج‌فارس خوابيده است، و لشگركشي حيرت‌انگيز و بي‌سابقه تفنگداران دريايي آمريكا به بهانه و دليل براي توجيه شوراي امنيت سازمان ملل و تداوم حضور سلطه‌جويانه ناوهاي غول‌پيكر و مانورهاي پي در پي و چنگ و دندان نشان دادن به مردم سلحشور ايران، و بالاخره تحميق عراقيها و به راه انداختن آتش بازي جنگ نفت و اشغال كويت و...، و اين همه رفت و آمد، و گفت و شنود در شهرك‌هاي شيخ ‌نشين و به ظاهر مستقل حوزه خليج فارس و گاه‌گداري هم علم كردن پيراهن دريده‌اي به نام "‌خليج عربي !!" و "‌شط‌العرب" و ادعاي كذايي حاكميت بر بعضي جزاير ايراني خليج‌فارس و... و دهها و صدها مقوله ديگر همه و همه بيانگر حساسيت و اهميت كم‌نظير خليج فارس به عنوان گلوگاه آبي شرق و غرب، است و بي‌ترديد بودن يا نبودن نفت و گاز - اگر چه ممكن است در بخشي از كنش‌هاي سياسي و اقتصادي مختصر نوساني ايجاد كند؛ اما در هر صورت اهميت سوق‌الجيشي - و ژئوپلتيك - خليج فارس كماكان با همان حدت و قوت باقي و محفوظ است. و چه دليلي بهتر از اينكه پيش از پيدايش نفت هم جهانخواران چهار چنگولي به گردن خليج فارس چسبيده بودند.

خليج فارس - به عنوان شعبه‌اي بزرگ از اقيانوس هند - كه بر سر راه كليه خطوط دريايي در مشرق عدن واقع شده است و در مقام محل و معبر مبادله كالا و تجارت ميان شرق و غرب، نه تنها از زمان‌هاي دور صحنه رقابت و كشمكش‌هاي ملل ذينفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است،‌ بلكه هميشه و بيش از هر درياي ديگري مورد توجه علماي معرفه‌الارض و باستان‌شناسان و مورخان و جغرافيا‌نويسان - و مشتركا سياستمداران و سلحشوران - قرار داشته است. شايد اين جستار باز نمود كيفيت پيدايش خليج فارس را برنتابد، اما همينقدر توان گفت كه در روزگاران بسيار دوري كه «‌تمام سرزمين مقدس ايران و عراق و عربستان را اقيانوس گسترده‌اي فراگرفته بود، يك فشار تحت‌الارضي در عصر هيوسن طبقات زمين را بالا آورده و فلات را فرو برده و خليج فارس را ايجاد نموده است.»1

علي‌رغم اينكه نخستين جغرافي‌نويسان مسلمان - سده سوم تا ششم هجري قمري - بالطبع در افق علمي بسيار محدودي حركت مي‌كردند و از يافته‌هاي آزمايشگاهي و فسيل‌شناسي در تبيين نظريه‌هاي زمين‌شناسي خود بي‌بهره بودند، اما با اين همه نظريه‌ي دانشمند بزرگ ابوريحان بيروني درباره‌ي «چگونگي پيدايش خشكي‌ها و درياها، و به عبارتي بيرون آمدن خشكي‌ها از درياها و يافته‌هاي فسيل‌شناسي» به اصول دانش پيشرفته زمين‌شناسي و مباني علمي جغرافيا بسيار نزديك است. بيروني گويد: «با گذشت زمان دريا به خشكي و خشكي به دريا تبديل مي‌شود و اگر اين كار پيش از بودن مردمان در جهان بوده باشد دانسته نيست و اگر پس از آن بوده باشد گزارشي از آن بر جاي نمانده است... اين بيابان عربستان كه مي‌بينيم نخست دريا بوده و سپس پر شده است و نشانه‌هاي آن هنگام كندن چاهها و حوضها آشكار مي‌شود، چه در آن چينه‌هايي از خاك و ريگ و قلوه‌سنگ ديده مي‌شود و نيز پاره‌هاي سفال وشيشه و استخوان به دست مي‌آيد كه ممكن نيست كسي آن‌را به عمد در زير خاك پنهان كرده باشد.

همچنين سنگ‌هايي بيرون مي‌آيد كه چون آنها را بشكند، صدفها و حلزونها و چيزهايي كه گوش ماهي ناميده مي‌شود به نظر مي‌رسد... و اينگونه چيزها در باب‌الابواب بر كناره درياي خزر نيز هست. و البته براي تبديل دريا به خشكي وقت معين و تاريخي به ياد كسي نيست.»2

اوضاع و احوال خليج فارس در ادوار پيش از ميلاد به درستي دانسته نيست و مدرك مدون و قاطعي كه منشاء قضاوتي دقيق قرار گيرد به دست نيست. اينكه آيا در آن دوران فنيقي‌ها در مناطق مسكوني خليج فارس مستقر بوده‌اند يا نه؛ پاسخ محكمه‌پسندي ندارد. ولي قدر مسلم اينكه از چهار هزار سال ق.م تجارت دريايي ميان اقوام ساكن اين منطقه جريان داشته است. بابلي‌ها كه به اعتبار گفته تورات (- كتاب يوشع از اسفار توراه ـ) نيروي دريايي عظيمي داشته‌اند، هميشه به خليج فارس توجهي خاص نشان مي‌دادند. اكثر مورخان يوناني - از جمله هرودوت - معتقدند كه بابليها وسايل مورد نياز خود را كه از عربستان و هندوستان تهيه مي‌كردند، از طريق خليج‌فارس حمل مي‌نمودند. به لحاظ موقعيت سوق‌الجيشي نيز بابل در حوالي خليج فارس در كنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه درياي فارس و هند و اسود را به هم مرتبط مي‌ساخت. با وجود اينها پيش از همه احتمالا پاي فينقيان به خليج فارس باز شده است كه در مركز عالم متمدن عهود باستان مي‌زيستند و در كشتي‌هاي خود از بيبلوس3 و صور و صيدا رموز دريانوردي و همچنين آداب خط و كتابت را به نقاطي از عالم بردند كه يكي دو هزار سال بعد قلمرو گسترده مسيحيتت و اسلام گشت. حتي بنابر آنچه هرودوت مي‌نويسد:

«فارسيان دانشمند مدعي هستند كه وقتي فنيقي‌ها از درياي اريتره (سرخ) به سواحل مديترانه شرقي مهاجرت كردند و در سرزميني كه امروز در آن مي‌زيند ساكن شدند بي‌درنگ به بحر پيمايي‌هاي طويل دست زدند.»4 مي‌توان احتمال داد كه فنيقي‌ها شرقي‌تر از آن بوده‌اند كه تا كنون پنداشته‌ايم. «بسياري از مؤلفان پنداشته‌اند كه بحرين وطن اصلي فنيقي‌هاي دريانورد بازرگان مديترانه‌اي بوده است كه به مثابه ارابه تمدنهاي باستاني بودند. اين پندار مبتني است بر شباهت عجيب گورهاي بي‌شماري كه در بزرگترين جزيره بحرين ديده مي‌شود با مقابر فنيقيان. باستانشناسان متعدد سالهاست كه در اين باره مشغول مطالعه‌اند؛ ولي هنوز تعبير واحد و قاطعي از آنها ديده نشده است. اما به هر جهت آنچه مسلم مي‌نمايد، اين است كه فنيقيان پيش از استقرار در سواحل مديترانه در خليج‌فارس مستعمراتي داشته‌اند5.

چنين قومي دست كم ضمن راه‌هاي تجارتي خود آشناييهايي با خليج‌فارس داشته است. به‌خصوص اگر در نظر داشته باشيم كه بزرگترين لشگركشي‌هاي سرداران بزرگ تاريخ در آن زمان به استعانت دريانوردان فنيقي امكان مي‌پذيرفته است، لشگركشي اسكندر به اين سوي جهان فصل تازه‌اي است. اسكندر در بازگشت از فتح هند به يك دسته از سربازان خود به سركردگي نثارخوس ماموريت داد كه در مصب رود سند به كشتي بنشينند و به كمك دريانوردان قبرسي و فنيقي و مصري همراه خويش در ساحل عمان و خليج (- فارس -) تا آنجا كه مي‌تواند پيش براند.»6

نثارخوس كه دوست زمان كودكي اسكندر بود در حدود سالهاي 325 ق.م سفر اكتشافي خود را آغاز كرد و طول خليج فارس از سند تا فرات را پيمود. اين دريانوردي اكتشافي بسيار مهم، 146 روز ادامه داشته و نثارخوس در 24 فوريه 325 ق.م در حاشيه رودخانه اهواز (كارون؟) لنگر انداخته و به سپاه اسكندر پيوسته است. به عقيده‌ي استرابون - كه به تفصيل از حركت نثارخوس صحبت كرده - مهمترين دستاورد اين سفر نظامي - اكتشافي؛ اتصال اروپا به مناطق دور دست شرق و بويژه هندوستان و چين بوده است.7

در اينكه ميان هندوستان و نواحي مسكوني خليج فارس - جزاير و شهرهاي ساحلي - و حوزه‌ي ارند رود، از روزگاران دور ارتباط برقرار بوده است، شكي نيست. در سال 3-1922 م، مسترماكي MR . E . MACKY در جريان حفاريهاي جزيره‌ي كيش، مهر منقوشي يافت كه از هر حيث، با مهرهايي كه توسط سرجان مارشال sir . Marshal در شمال هندوستان ‌كشف شده، مشابه است. از اين مانستگي قابل تامل دانسته مي‌آيد كه نه فقط رابطه منظمي بين دو مكان مزبور وجود داشته، بلكه تمدن مشتركي نيز در اين دو جا جاري و حاكم بوده است، ‌كه چندين هزار سال، بر ادراري كه ما از آن مطلعيم، اقدام است... به نظر دكتر تئودوريئت ، Dr T Bent ملاحان و بحر پيمايان جسوري كه در آن روزگاران در توسعه تجارت مي‌كوشيد‌ه‌اند از نژاد فنيقي بوده‌اند. اما براي اثبات اين ادعا دليل مستندي به دست نيست. هرودوت گويد: «فنيقي‌ها مدعي‌اند كه از نواحي خليج‌فارس آمده‌اند ولي مدركي براي اثبات مدعاي فوق موجود نيست... با اين همه هم هرودوت و هم استرابون تاكيد مي‌كنند كه در اين نواحي مراكز مهم تجارتي وجود داشته است و فنيقي‌ها در سواحل خليج‌فارس آمد و شد داشته‌اند.8


"فتوحات اسلامي در جزاير خليج فارس"

با وجود جايگاه مهم جغرافيايي و جزاير آن، نزديكي به شبه جزيره عربستان (پايگاه و خاستگاه اوليه اسلام)، و سرعت گسترش اسلام و دامنه وسيع فتوحات، چنين به نظر مي‌رسد كه مسلمانان، نيرو و برنامه‌ريزي‌ خيلي جدي و دقيقي به منظور فتح شهرهاي ساحلي و جزاير خليج فارس خرج نكرده‌اند و في‌الواقع هدف اصلي و نوك تيز پيكان يورش مسلمانان متوجه مناطق مركزي، غربي و به ويژه صفحات شمالي ايران - علي‌الخصوص شمال قزوين - بوده است. آنجا كه جنگاوران كوهستانهاي ديلم در برابر تهاجم مسلمانان بشدت مقاومت مي‌كردند….. اما اينطور هم نيست كه سپاه فاتحان از كنار كرانه‌ها و كناره‌ها جزاير خليج فارس بسادگي گذشته باشند. بلاذري در بخش [فتح] « حوزه‌هاي فارس و كرمان» از تسخير جزيره ابر كاروان (قشم) و توج - در زمان خليفه دوم - سخن گفته است:

«گويند زماني كه علاءخضرمي از جانب عمربن‌خطاب ولايت بحرين را داشت، هرثمه بن عرقچه باروقي از قوم ارد را بفرستاد و او جزيره‌اي را در فروسوي فارس فتح كرد سپس عمر به علاء نامه نوشت و فرمان داد كه هرثمه را به ياري عتبه بن فرقد سلمي فرستند و علاء چنان كرد كه وي فرموده بود، پس از آن عمر، عثمان بن ابي العاص ثقفي را ولايت بحرين و عمان داد. عثمان در آن ديار به هر سوي بتاخت و اهل آنجاي را به اطاعت خويش در آورد. سپس برادر خود حكم بن ابي العاص را با سپاهي عظيم از قومهاي عبدالقيس و ازد و تميم و بنوناجيه و ديگر قبايل از راه دريا به سوي فارس فرستاد. حكم جزيره ابركاوان را فتح كرد، بعد به سوي توج تاخت.»9

اين فتوحات در سال 19 هـ به وقوع پيوسته است.


"جزيره ابركاوان كجاست؟"

ابوالقاسم محمد بن حوقل بغدادي، سياح و جغرافيدان عرب، كه به سال 367 هجري قمري كتاب ارزشمند صوره‌الارض را نوشته است در توضيح موقعيت خليج فارس ( - كه متعاقبا از آن ياد خواهيم نمود - ) از سه جزيره خارك؛ لافت و اورال نام برده و در هر مورد شرحي و وصفي ارايه داده است. ابن حوقل جزاير فوق را مسكوني و داراي آب شيرين و حيوانات شيرده دانسته است. اين جزيره ابركاران كه بلاذري از فتح آن به دست حكم ابن‌ ابي العاص سخن گفته همان جزيره لافت مورد اشاره و نظر اين حوقل است كه اينك به قشم (كشم)، شهرت يافته است و سندش هم اين قول ياقوت ذيل لافت است كه گويد:

«همان جزيره كاوان است و من در درياي فارس سفر كردم و نامي از جزيره لافت نشنيدم»11

در كتاب مجهول‌المؤلف حدودالعالم من المشرق الي المغرب، كه تقريبا سه قرن پيش از معجم‌البلدان ياقوت و در حدود سال 372 هـ (يعني همزمان با تاليف سفرنامه ابن حوقل) تحرير شده، ضمن ضبط اسامي مشهور عالم از جزيره لافت نيز سخن رفته است:

«دهم جزيره لافت است و اندر وي شهري خرم است مر او را لافت خوانند و اندرو كشت و بذرست و نعمت بسيار و آبهاء خوش و از همه جهان به بازرگاني به آنجا روند و اين جزيره برابر پارس است.»12

گي. لسترنج نام «طويله» را هم بر اين اسامي افزوده است، ‌وي گويد:

«جزيره بزرگي كه در قسمت تنگ خليج فارس واقع است و امروز كشم ناميده مي‌شود و آن را جزيره «طويله» هم مي‌گفتند، ظاهرا بايد همان جزيره‌اي باشد كه در كتب ما در قرون وسطي به اسامي مختلف جزيره بني (ابن) كوان ابركافان و ابركان ذكر شده است و شايد اين اختلاف تسميه ناشي از اختلاف نسخ باشد و ياقوت گويد جزيره مزبور به نام لافت نيز معروف بوده است.»13

لسترنج، شهر «توج» يا «توز» را مكاني ناپيدا دانسته است كه احتمالا در آغاز قرن ششم ويران شده است.

«توج شهري تجارتي بود، پارچه‌هاي كتاني آنجا كه به رنگهاي مختلف تهيه مي‌گردد و گلابتون دوزي مي‌شد معروف بود. رودخانه شاپور كه از نزديك شهر مي‌گذشت، غالبا رودخانه توج ناميده مي‌شد و عضدالدوله ديلمي طايفه‌اي از اعراب را از شام كوچانيده در آنجا مقام داده بود. توج در آغاز قرن ششم هجري ويران گرديد و تا كنون محل آن پيدا نشده ولي گويند آن شهر در ساحل رودخانه شاپور يا نزديك آن در زميني پست به فاصله دوازده فرسخي جنابه و در ساحل دريا چهار فرسخي معبري كه از دريز آغاز مي‌گرديد واقع بوده است. توج از نقاط مشهور دوره فتوحات اسلام است و تاريخ بناي مسجد آن به همان دوره مي‌رسيده است ولي در زمان حمدالله مستوفي با خاك يكسان بوده است.»14


"خليج فارس در يك نگاه":

بررسي و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعي، سياسي و اقتصادي خليج فارس و جزاير آن، پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغاليها - و تشريح وضعيت آن از عصر صفويه تا امروز - به عنوان دو مقوله ممتاز؛ - از حوصله و رسالت اين جستار بيرون است، و ما قلمرو سخن خود را به تبيين جايگاه درياي فارس در متون مطمئن و كهن جغرافيايي اسلامي، محدود مي‌نماييم و سمت و سوي بحث را در جهت اثبات حقانيت نام و عنوان خليج فارس (در مقابل ادعاي مطرود و مردود هنيازي و همساني خليج فارس و خليج عربي) - و حق قطعي و مسلم حاكميت ايران بر اين دريا و جزاير ايراني آن امتداد مي‌دهيم.

به تحقيق تمام متون قديمي جغرافي جهان از نقشه‌هاي هكاتايوس و بطلميوس، تا آثار جغرافيادانان و جهانگردان مسيحي و مسلمان - شعبه‌اي بزرگ از اقيانوس هند را كه از جنوب به موازات بحر احمر، تا قلب دنياي قديم پيش رفته است خليج يا درياي فارس خوانده‌اند.


"الف - موقعيت":

«خليج فارس مانند دالاني است كه بين 24 دقيقه 30 درجه عرض شمالي و 48 دقيقه 50 درجه طول شرقي - واقع شده، حدود آن از شمال و شمال خاوري،‌ سواحل ايران، از خاور خليج عمان، از جنوب و باختر شبه جزيره عربستان مي‌باشد. رودخانه‌هاي دجله و فرات، كارون و كرخه، كه از جبال ارمنستان، و تركيه سرچشمه گرفته‌اند، به انضمام رودخانه‌هاي جراحي، هنديان و رودهاي كوچك ديگر به اين دريا مي‌ريزند. گودي خليج نسبت به موقعيت آن فرق مي‌كند. اين عمق در دهانه خليج 70 تا 90 متر است و هر قدر به طرف بالاي خليج رود كمتر شود، و به مسافت 90 كيلومتري تا دهانه شط به 30 متر است و هر قدر به طرف بالاي خليج رود كمتر شود، و به مسافت 90 كيلومتري تا دهانه شط به 30 متر رسد. در صيدگاه‌هاي مرواريد، عمق خليج كمتر از 36 متر است. براي خالي نبودن عريضه، اين را هم اضافه كنيم كه مساحت خليج‌فارس 97000 ميل مربع است و طول آن از سواحل عمان تا راس دريا در حدود 50 ميل و عرض آن كم و بيش بين 180 تا 29 ميل (تنگه هرمز) مي‌باشد.


"ب - نام خليج فارس، هميشه تاريخ فارس بوده است"!

از سده‌هاي هفتم و هشتم ق.م تا دوران زايش و بالش دانش جغرافيا، همه اكابر و اعاظم علم صوره‌الارض، از جمله آنا كسي ماندر، هكاتوس، هرودوت، اراتوستن، هيبارك، پومپوني مله، كراتس مالوس، استرابون، بطليموس، ماكروپيوس، ايزيدورسويلي، و محمدبن موسي الخوارزمي، ابوزيد بلخي، ابن سرابيون، ابن رسته، ابن فقيه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودي، اصطخري، ابن حوقل، مقدسي، ناصرخسرو، ادريسي، جيحاني، فرازي، بيروني، ابن جبير، ياقوت، قزويني، مستوفي، ابن بطوطه، حافظ ابرو، شرف‌الدين علي يزدي، ابوالغازي و ... و گروهي ديگر، درياي جنوبي ايران را تحت عناوين و اسامي، خليج فارس، خليج پارس، درياي فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سينوس پريسكوس ( sinus persicus )، ماره پرسيكوس ( marc persicus )، گلف پرسيك ( Golf persikue )، پرژن گلف ( گلف) (persian gulf )، پرزشير گلف ( persischer gulf )، ياد كرده‌اند. نگفته نگذريم كه در همين منابع نيز گاهي به خليج عرب؛ خليج بصره، بر مي‌خوريم كه به عنوان حقيقتي جغرافيايي تداعي‌گر بحر احمر، خليج قلمزم يا درياي سرخ است. اين دريا به اعتبار مجاورت و قرابت با شبه جزيره عربستان، به خليج‌عربي شهرت يافته و در جغرافياي نوين نيز گاهي به همين نام ياد و خوانده مي‌شود.

پرسيس ( persis ) يا پرسيكوس ( persicus ) كه در جغرافياي غربي به درياي فارس گفته شده و در گسترده‌اي كلي‌تر كشور ايران را هم فرا گرفته است، به نظر لسترنج از اشتباه يونانيان ناشي شده است: «ايالت فارس موطن پادشاهن هخامنشي و مركز دولت آنهاست. يونانيان اين ايالت را بنام پرسيس ( persis ) مي‌شناختند و اين كلمه را كه فقط اسم آن ايالت بود اشتباها بر تمام ايران اطلاق مي‌كردند و اين اشتباه يونانيان تا كنون در تمام اروپا و شايع است و ما اروپاييان تمام مملكت ايران را به نام persia كه مشتق از همان persis است مي‌خوانيم، در صورتي كه ايرانيان مملكت خود را ايران مي‌نامند و فارس كه همان پرسپوليس كه همان پرسيس قديم باشد فقط يكي از ايالت‌هاي جنوبي ايران است.»15

در اوستا از خليج فارس به «درياي فراخ كرت» نام رفته است. اگرچه اين درياي فراخ كرت كه به كرات در دفاتر مختلف اوستا - بويژه پشت‌ها، و نديداد؛ - ياد شده است، مشخصات درياي خزر را تداعي مي‌كند، اما در يك مورد به نظر مي‌رسد كه مارد از « فراخ كرت» به سبب رويكرد درياي هند همان «درياي فارس» باشد:

«اي سپيتمان زرتشت، از آن پس تشتر شكوهمند ديگر باره از درياي «فراخ كرت» فراز آيد و «ستويس» فرهمند نيز در پس وي برآيد، آنگاه مه از آن سوي هند از كوهي كه در ميانه درياي فراخ كرت جاي دارد برخيزد.»16

نگارنده و گزارش‌گر اوستا در ذيل اين مورد خاص مي‌نويسد:

«از اين عبارت بر مي‌آيد كه فراخ كرت درياي جنوبي ايران، يعني خليج فارس و درياي عمان است. اما در جاهاي ديگر اوستا چنين مي‌نمايد كه درياي مازندران است.»


"ج - چند نقشه قديمي":

از اين موضوع كه نخستين نقشه كره‌ي زمين به چه صورت و توسط چه كسي منتشر شده است، اطلاع دقيقي نداريم. در كتاب خطي جام‌جم، كه توسط فرهاد ميرزا نايب‌السلطنه به سال 1272 ه. ق رونويسي شده است، و منبع و مرجعش دانسته نيست، آمده: «يونانيان اختراع نقشه را به آتاكسي ‌مندر نسبت مي‌دهند كه او نقشه دنياي عتيق را پانصد و پنجاه سال ق. م كشيده، منتشر ساخت، و از يونانيان عربها روميان اخذ كردند و ليكن ظن غالب آن است كه از يونانيان به ايرانيان رسيده و از ايرانيان در ميان اتراك و تاتارهاي غربي منتشر شده است….. ولي مسلما نسختين اصلاح و ترتيبي كه در نقشه‌ها بعد از آتاكسي ‌مندر اتفاق افتاده است، به استصواب بطليموس بوده است….»17. اما واقعيت جز اين است چرا كه در ميانرودان نقشه‌هاي محلي و جهاني كه بر روي لوحه‌هاي گلين حك شده و تاريخ آنها به سده ششم پيش از ميلاد مي‌رسد به دست آمده است. سومريان و بابليان كه پس از آنها برآمدند چنين مي‌پنداشتند كه زمين همچون قرصي بر روي اقيانوس بيكران شناور است. در نقشه جهان‌نمايي كه از دوران شكوفايي تمدن بابل به دست آمده است زمين به صورت دايره‌اي كه اطرافش را آبهاي خليج فارس فراگرفته نقش گرديده است. طراحان اين نقشه همانند ديگر جهان‌نگاران سرزمين خويش را در مركز نقشه قرار داده‌اند و اقاليم خارجي را به صورت مثلث‌ها و شهرهاي ديگر را با دايره‌هايي بر روي اين نقشه مشخص ساخته‌اند. از سومر باستان نيز نقشه‌هاي گلين - از شهر سومري نيپور - به دست آمده است كه باستانشناسان از آن در حفريات خود بهره گرفته اند.»18


1- ج - خليج فارس در نقشه هكاتايوس:

2- از اولين كساني كه اقدام به ترسيم نقشه جهان نمودند، هكاتاپوس پسر هگساندروس جغرافيدان اهل مليته بوده است. هكاتايوس در اواخر سده ششم قبل از ميلاد در مليته - كه در آن وقت يكي از ايالات حكومت ايران بوده - به دنيا آمد و در سال 475 پيش از ميلاد درگذشت. به نظر مي‌رسد كه هكاتايوس و خانواده‌اش تابعيت ايراني داشته‌اند و از اين رو مي‌توانسته‌اند مانند ديگر شهروندان ايراني به ساير ايالات تابعه و از جمله مصر به آساني سفر كنند. وي از سوي برخي از پژوهندگان تاريخ علم، ‌پدر جغرافيا لقب گرفته است. 19 در نقشه جغرافيايي كه هكاتايوس ترسيم كرده، زمين به صورت قرصي محصور با اقيانوس تصور و تصوير گرديده است. در اين نقشه درياي خزر وخليج فارس و درياي سرخ، درياهايي آزاد و مرتبط با اقيانوي بيكران ترسيم شده‌اند.


2- ج - خليج فارس و خليج عرب؛ دو خليج ممتاز در نقشه بطليموس

كلوديوس بطلميوس، رياضي‌دان و ستاره شناس سده دوم ميلادي ( 150 ق. م ) در دانش جغرافياي باستان نيز از مقام رفيعي برخوردار است. نقشه جهان نماي بطليموس به شكل نيم كره گسترده‌اي است كه كم و بيش 8000 جاي را در خود گرفته است. در اين نقشه - خليج فارس به نام sinus persicus ، دقيقا مشخص است. ضمن اينكه به موازات آن متمايل به جنوب غربي، خليج عربي به اسم sinus ARBAICUS پيداست. از اين نقشه بسيار مهم - كه كليات و شيوه نگارش آن مورد توجه دانشمندان اسلامي نيز واقع شده - اين نكته بسيار مهمتر مستفاد مي‌شود كه خليج فارس و خليج عربي، دو درياي جدا از هم بوده‌اند كه حتا از سده‌هاي پيش از ميلاد نيز حدود و نامشان معلوم و معين بوده است.20


3- ج - خليج فارس در چند نقشه از جغرافياي اسلامي

1-3-ج- مسالك و ممالك اصطخري: اين كتاب داراي نقشه‌هايي است كه با شرح و توضيح همراه مي‌باشد. در نقشه‌هاي جهان نماي اصطخري، زمين به صورت كره‌اي گسترده كه دور و برش را آب گرفته ترسيم شده است. درياي خزر بسته است، اما خليج فارس به اقيانوس محيطي وصل مي‌شود. نكته قابل توجه اينكه اصطخري نيز - به سان همه نقشه نگاران قديم - خانه كعبه را ناف زمين دانسته است.21

2- 3- ج - نقشه درياي فارس در صورت‌الارض ابن حوقل

اطلاعاتي كه ابن حوقل در صوره‌الارض به ثبت رسانده است. - چه به قول محمد قزويني، دست دوم و سوم و رونويسي از آثار اصطخري و ابن فضلان باشد يا نه 22؛ محل اثبات و انكارش در اين مجمل نيست. نكته مهم اين است كه ابن سياح و جهانگرد عرب به گفته مترجم و مصحح فاضل كتاب؛ در مورد خليج فارس صريحا به گفتگو پرداخته و يكي از فصول كتاب را به درياي فارس اختصاص داده است و علي رغم ادعاي كساني كه نغمه خليج عربي را ساز كرده و ياوه بافته‌اند در هزار سال پيش علت تسميه خليج فارس را چنين شرح داده است: ‌«به طور مكرر گفتيم كه درياي فارس خليجي از بحر محيط در حد چين و شهر واق است و اين دريا از حدود بلاد سند و كرمان تا فارس امتداد دارد و از ميان ساير ممالك به نام فارس ناميده شده است. زيرا فارس از همه‌ي اين كشورها آبادتر است و پادشاهان آنجا در روزگاران قديم سلطه بيشتر داشتند و هم اكنون به همه‌ي كرانه‌هاي دور و نزديك اين دريا مسلط‌اند و در همه بلاد ديگر كشتي‌هايي كه در درياي فارس حركت مي‌كنند و از حدود مملكت خود خارج مي‌شوند و با جلال و مصونيت بر مي‌گردند، همه متعلق به فارس هستند.»23

در نقشه متن عربي كتاب صوره‌الارض همسان همه نقشه‌هاي متون كهن اسلامي، شمال پايين و جنوب بالا قرار گرفته است. در نقشه ابن حوقل درياي فارس در كنار نواحي فارس و كرمان مشخص و به بحر محيطي متصل است. در اين نقشه (عربي) خوزستان به صراحت تمام همان خوزستان است و سه جزيره خارك، لافت؛ و اورال، در درياي فارس معلوم است.24

تاريخ تاليف كتاب (صوره‌الارض يا سفرنامه ابن حوقل) حدود سال 367 ه ق است و در اشارات مختلفي كه به درياي فارس صورت گرفته نكات جالبي نهفته است. مؤلف در تبيين موقعيت بحر قلزم گويد: «قسمتي از درياي فارس كه قلزم در آن است تا محاذات اندرون يمن بحر قلزم ناميده مي‌شود و طول آن سي منزل و عرض آن در پهناورترين قسمت سه شب است و سپس به‌تدريج تنگ مي‌شود. چنانكه در بعضي جاها آن سوي دريا ديده مي‌شود و سرانجام به قلزم مي‌رسد.»25 ابن حوقل در تشريح محيط درياي فارس از بحر عدن، بحر الزنج عمان و درياي سياه نيز سخن گفته است و همه را محيط بحر فارس دانسته است:

«در نزديكي عدن معدن لؤلؤ است و هر چه از آن بيرون آورند به عدن مي‌برند. اگر از عمان بگذري و از حدود اسلام خارج شوي و به نزديك سرنديپ در آيي آن قسمت نيز بحر فارس ناميده مي‌شود كه بسيار پهناور، و در كرانه آن بلاد زنج قرار دارد. در اين دريا مهالك بسيار و گذرگاه‌هاي دشوار و مخوف است و سخت‌ترين همه در ميان جنابه (گناوه)‌ و بصره است. و «هورجنابه» ناميده مي‌شود. جايي بسيار ترسناك است و به هنگام تلاطم كشتي از آن سالم نتواند ماند و نيز در آن جايي معروف به خشبات است كه حدود شش ميل از عبادان (آبادان) از جانب جريان آب دجله به دريا فاصله دارد. و گاهي دريا به قدري كم عمق مي‌شود كه كشتي‌هاي بزرگ جز هنگام مد از ترس نشستن در خاك نمي‌تواند در آن حركت كنند.»26

در جاي ديگري ضمن توضيح موقعيت جغرافيايي فارس، گويد: «اما درياهاي آن، بزرگترين درياها همان درياي فارس است كه به نام آن معروف است، زيرا درياي بصره، تا دورترين نقطه هند درياي فارس ناميده مي‌شود.» 27

ابن حوقل، همچنين درباره جزايري - كه ذكرشان رفت - توضيحاتي داده، كه باز نمود آن از حوصله سخن ما بيرون است.

3 - 3- ج - نقشه بحر فارس در معجم‌البلدان: شهاب‌الدين ابي‌ عبدالله ياقوت بن‌ عبدالله الحموي الرومي البغدادي، صاحب يكي از معتبرترين و جامعترين دائره‌المعارف‌هاي جغرافيايي است. ياقوت در جزء اول كتاب معجم‌البلدان، نقشه ساده‌اي از صوره‌الارض و بحور مهم آن ترسيم كرده است. در نقشه ياقوت هم - به سان همه نقشه‌هاي پيشين - اطراف زمين را بحر محيطي فراگرفته است. بحر فاري و بحر قلزم دو شاخه موازي از بحر عظيم هند است، اما بحر خوارزم و بحر جرجان، مسدود است. در نقشه ساده ياقوت رود نيل نيز مشخص است. مؤلف ذيل بحر فارس گويد:

«هو شعبه من بحر الهند الاعظم و اسمه بالفارسيه كما ذكره حمره ... و مقابلها في وسط البحر جزيره خارك، ثم يمر في سواحل فارس بسيتيز و بوشهر و نجيرم و سيراف ثم بجزيره اللار الي قلعه هزو و مقابلها في البحر جزيره قيس بن عميره تظهره من بحر فارس»28

4-3-ج- نقشه خليج فارس در آثار البلاد و اخبار العباد: الامام العالم زكرياء بن محمد بن محمود القزويني، از اعاظم برجسته تاريخ و جغرافياي قرن هفتم

(674 هـ) و صاحب دو كتاب «عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات» و «آثار البلاد و اخبار العباد» است. در نقشه قزويني - مندرج در آثار البلاد - كه اقاليم هفتگانه عالم مشخص شده است، اگرچه نكات تازه‌اي به چشم مي‌آيد؛ اما اين جغرافيدان بزرگ نيز در كليات نقشه‌نگاري و تصورات خود از صوره‌الارض تحت تاثير پيشينيان است و خوب كه دقت نماييم، خواهيم ديد كه نقشه جهان از هكاتايوس تا زكرياي قزويني دستخوش تغييرات عميق و تحولات اساسي نشده است. به هر حال در نقشه زكرياي قزويني شمال، پايين، و جنوب بالاست. و مغرب در طرف راست و مشرق در سمت چپ قرار گرفته است. بلاد ايران از جمله مكران؛ كرمان و شيراز در اقليم سوم - ظاهرا - جاي دارند و خليج فارس به همين نام به روشني مشخص و پيداست. در سمت راست خليج فارس (سمت مغرب) خليج بربري ديده مي‌شود كه در شمال حبشه واقع شده است. صاحب گمنام كتاب حدود العالم نيز جاي اين خليج را در شمال حبشه دانسته است. در نقشه قزويني - مانند همه نقشه‌ها - بحرالخزر بسته و محصور است.29

زكرياي قزويني شخصا از خليج فارس و بعضي جزاير آن - از جمله كيش - بازديد كرده است و شرح مشاهدات خود را به اجمال در آثار البلاد به ثبت رسانده. به جز اين پنج نقشه قديمي نقشه‌هاي زيادي در متون معتبر جغرافيايي اسلامي وجود دارد كه به صراحت از درياي جنوبي ايران تحت عنوان خليج يا بحر فارس ياد كرده‌اند كه به سبب مجال مجمل اين اجمال بر آنها چشم مي‌پوشيم و توجه خوانند كنجكاو را به تامل و تعمق در چهار نقشه فوق‌العاده مهم به عنوان اسناد رسمي و ثبت شده بين‌المللي جلب مي‌نماييم.


4 - ج - چند نقشه عربي

1-4-ج- نقشه دائره‌المعارف الموسوعه العربيه الميسره كه عينا از مجموعه نقشه‌هاي دايره‌المعارف 2000 صفحه‌يي «الموسوعه العربيه الميسره»، از انتشارات دارالقلم، مؤسسه معتبر چاپ و انتشارات فرانكلين قاهره، زير نظر محمد شفيق غربال عكسبرداري و به چاپ رسيده و توسط دكتر محمد صبحي عبدالكريم، استاد كارتوگرافي و جغرافياي دانشگاه قاهره ترسيم شده است. عنوان نقشه :‌«الدوله العربيه في اوج اتساعها» «دولت عربي در اوج گستردگي آن» و متن آن نيز باالطبع به زبان عربي است.

اما نكته به غايت مهم و قابل تعمق نام خليج فارس است كه در مكان خود، به روشني تمام، آن هم به زبان فارسي درج شده است.

ويژگيهاي دائره‌المعارف فوق، اسامي تهيه‌كنندگان و مولفان آن، - كه بيش از 120 تن ار استادان دانشگاههاي مصر هستند و زير نظر استاد محمد شفيق غربال، مقالات را تنظيم كرده‌اند و نيز عين مقاله «ايران» - كه در صفحه 280 دائره‌المعارف به چاپ رسيده گواه صادق مدعاي ماست. با وجود چنين كادر عظيمي از كارشناسان و متخصصان و علي رغم كنترل‌هاي فراوان، و تكرار مذبوحانه و گاه و بيگاه عناوين جعلي، فقط و فقط در يك مقاله هشت سطري مربوط به ايران، دو بار نام خليج فارس ذكر شده است.30

البته از اين نكته نگفته نگذريم كه مناطق هاشور زده شده به عنوان «دولت عربي در اوج گستردگي» چيزي جز گسترش اسلام در سرزمين‌هاي وسيعي كه از شرق ايران تا آفريقا و بخش‌هايي از اروپا و اندلس (در اسپانيا) را فرا گرفته است، ‌نيست. و پر واضح است كه عليرغم اعتبار زبان عربي در مقام زبان اول قرآن و اسلام، و حتا زبان مسلط و رايج دانشمنداني ايراني، ما ترجيح مي‌دهيم كه به جاي دولت عربي - كه بيانگر تمام و كمال موضوع نيست - اين نقشه را به عنوان دولت اسلامي در اوج گستردگي معرفي نماييم. اگرچه طرح اين مساله در حاشيه مقاله ما جاي داشته باشد.

2-4-ج- دو سند بسيار مهم عراقي: ‌در اين دو سند چند نكته حايز اهميت مطرح است:

اول اينكه؛ اسناد فوق در يك مجله عراقي به نام آفاق العربيه به چاپ رسيده است. مقاله‌اي كه اين دو سند در متن آن درج شده، تحت عنوان «التطور التاريخي للهويه القوميه العربيه في القرن الافريقي» به قلم عبد ضمد الركابي، و به سال 1980 م ( 1358 ه. ش ) تقريبا در آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، چاپ شده است. اين دو نقشه منطقه واحدي از خاورميانه را در قرن اول هجري و آغاز قرن پنجم هجري نشان مي‌دهد.

نكته فوق العاده جالب در اين نقشه - كه مؤلف مقاله مدعي سيادت و سيطره مطلق عربي بر سواحل آن است - مشخص نمودن خليج‌فارس به نام بحر فارس است.

مليت عراقي (عربي) نويسنده مقاله - كه اين دو نقشه را در حكم شاهد و دليل مباحث خود به ميان كشيده است - ارزش آنها را به لحاظ جغرافيايي تاريخي و سياسي - دست كم چند برابر مي‌كند. چراكه از ميان دول عربي، عراقيها، به ويژه ـ هميشه يكي از مشتريان پر و پا قرص كالاي كهنه و دست چندم - عربيت خليج فارس بوده‌اند.

3-4-ج- يك سند رسمي از دولت عراق: اين سند فوق‌العاده، مهم، رسمي و معتبر نقشه‌اي است كه به شماره 8 و تحت نام «نقشه‌ي اماكن قديمي عراق» در سال 1929 م ( 1308 هجري شمسي) از سوي «وزارت فوائد عامه كشور عراق» در مجموعه‌اي به نام «نقشه‌هاي عراق همراه با نكاتي براي بازديدكنندگان» Maps of IRAQ with notcs visitors . for به زبان انگليسي به چاپ رسيده است و جنبه رسمي دارد. عنوان مجموعه‌ي فوق همراه با نقشه‌ مورد نظر عينا از روي متن اصلي عكسبرداري و منتشر شده است. آنگونه كه به روشني مشاهده مي‌شود نام خليج فارس : persin Gulf در اين نقشه: (آخرين مربع سمت راست و مستطيل يكي مانده به قبل آن) و نيز نقشه بزرگ شده در سمت چپ سه بار تكرار شده است. با توجه به اينكه اين نقشه جنبه‌ي رسمي و دولتي دارد و نمايشگر منطقه در هزار‌ه‌هاي پيش از ميلاد است،‌ حقانيت نام خليج‌فارس از موضعي سخت انكار ناپذير به اثبات مي‌رسد. ويژگي مهم ديگر اين نقشه خط مرزي ايران عراق است، كه به وضوح در ساحل غربي اروند رود قرار دارد و حاكميت ايران را بر تمامي آبهاي اين رودخانه ثابت مي‌كند.»

به هر حال از متن و بطن اين اسناد - كه به طرز حيرت‌انگيزي روشن و خدشه‌ناپذير است - اين نتيجه و حكم قطعي، بديهي و طبيعي بر مي‌آيد كه : خليج فارس و خليج عري، از قديم، پيش و پس از اسلام، هميشه دو حقيقت تاريخي و دو مكان جغرافيايي ممتاز و جداگانه بوده‌اند و لذا اتلاق خليج عربي به خليج فارس، ‌نه تنها يك هياهوي پوچ سياسي است؛ بلكه فراتر از اينها، و سوا از خلط مبحث و كج فهمي‌هاي رايج عمدي يا سهوي، ‌و مقولاتي از اين قبيل است و بيشتر به خبث طينت و يا هذيان تپزدگان مانسته است.

"د- خليج فارس در چند متن كهن"

از ميان متون مطمئن و كهني كه به مناسبتي، يادي از خليج فارس كرده‌اند، و پر پيداست كه طرح و شرح و حتا اشاره به همه آنها در اين مجال مجمل نمي‌گنجد، چند متن را، كه پيشتر - در مبحث نقشه‌ها - ذكرشان نرفت، برگزيده‌ايم - و به منظور جامعيت جستار و به فراخور حوصله سخن، نكاتي از گزيده‌ي آنها را برچيده‌ايم، باشد تا حجت كلام را به اتمام رسانده باشيم.

‌٠-د- شناسايي شتابزده چند متن مطمئن جغرافيايي اسلامي از سده سوم هجري تا هشتم هجري

به طور كلي آثار كتب جغرافيايي اسلامي، از سده سوم هجري شكوفا شده و در قرن چهارم و پنجم هجري باليده و از اين دوره تا قرن هشتم، هر چند آثار خواندني و جالبي از سياحان مسلمان موجود است، اما اطلاعات تازه و پيشرفت قابل توجهي در كتب متاخر، به چشم نمي‌آيد. و معلومات اين دوران - صرف نظر از يك سري مشاهدات شخصي و خاطره نگاريهاي شيرين، حاوي نكات تازه‌اي نيست. حتا بعضي آثار فوق - بي‌تعارف - به رونويسي از كتب پيشينيان مانسته است.


‌١-د- سده سوم هجري

در قرن سوم هجري يكي از اعاظم جغرافيايي اسلامي ظهور كرده است، كه از پرچمداران دانش مكان‌شناسي بشمار مي‌آيد. اين مرد بزرگ كسي جز ابن خردادبه ( م ‌٣٠٠ ه / ‌٩١٢ ) جغرافيدان و مكان‌شناس ايراني تبار نيست. كتاب المسالك و الممالك ابن خرداد در مقام نخستين آثار علم صوره‌الارض بعدها مورد استناد واستفاده بسياري از مكان‌شناسان از جمله ابن‌فقيه، ابن حوقل و مقدسي قرار گرفته است.

در همين دوران، احمد بن ابي يعقوب، مشهور به اين واضح يعقوبي ( ‌٢٧٨ ه) جغرافيدان مقتدر، متنفذ و مؤثر، صاحب كتاب البلدان سركشيده است،‌ در ملحقات اين كتاب ذيل نهر اهواز آمده است:

«كتبي در كتاب مناهج‌الفكر گفته است ابن ابي يعقوب ذكر كرده است كه آب آن از دو رودخانه مي‌آيد كه يكي از آن دو از اصفهان بر مي‌خيزد و همچنان جاري است تا بر شاذروان شوشتر و عسگر مكرم و جندي شاپور بگذرد و جندي شاپور را روي آن پلي است كه درازاي آن پانصد و شصت و سه گام است. و مسرقان ناميده مي‌شود. و سپس هر دو تا مناذر كبري جاري مي‌شوند و آنجا يكي از آن دو به ديگري مي‌ريزند و يك رودخانه تشكيل مي‌دهند كه دجيل اهواز ناميده مي‌شود، سپس تا اهواز جريان دارد و آنگاه همچنان مي‌رود و در محل حصن مهدي به درياي فارس مي‌ريزد...»31


‌٢-د- سده چهارم هجري

از مكان‌شناسان اين دوران، ابوزيد سهيل بلخي ( م ‌٣٢٢ ه ‌٩٣٤ م )، صاحب كتاب صورالاقاليم، قابل ذكر است. وي از انديشمندان دربار ساماني و پيرود سنت‌هاي ايراني در جغرافي بود. در اهميت كتاب صورالاقاليم همين بس كه استخري (اصطخري م ‌٣٢٢)، جغرافيدان مشهور و برجسته ايراني و مولف كتاب مسالك و ممالك، از آن اثر گرانسنگ تاثير و درس گرفته است.

ابي الحسن علي بن الحسين المسعودي (م ‌٣٤٥)، نويسنده دو كتاب ارزشمند: مروج‌الذهب في معادن الجواهر ( به سال ‌٣٣٦) و التنبيه و الاشراف، از مكان‌شناسان و مورخان سترگ سده چهارم هجري است. مسعودي كه در تاريخ و جغرافي، از اكابر روزگار خود بود، كتاب مروج‌الذهب را، در زمينه: طبقه‌بندي‌ اقاليم، منشاء رودها، و كوه‌ها و پديدار‌هاي زميني، در نيمه اول قرن چهارم هجري تاليف كرد، وي در بحثي تحت عنوان:

«ذكر شمه‌اي از اخبار درياي حبشي و آنچه درباره مساحت اين دريا و وسعت خليج‌هاي آن گفته‌اند.» گويد: «از همين دريا، خليج ديگري منشعب مي‌شود كه درياي فارس است و به ديار ابله و خشبات و عبادان بصره مي‌رسد. عرض آن در وسط پانصد مايل است. طول اين خليج هزار و چهارصد ميل است و حضر اول و آخر آن تا يكصد و پنجاه ميل مي‌رسد. اين خليج مثلثي شكل است و يك زاويه آن به ديار ابله مي‌رسد. و بر مشرق آن ساحل فارس و ديار دورق ايران و ماهروبان و شهر سينيز است.»32

مسعودي، سپس شرحي درباره اطراف و اكناف درياي فارس و بلاد و جزاير آن مي‌دهد و از جزيره خارك ( محل استخراج مرواريد) و جزيره اوال ياد مي‌كند - و همانطور كه پيشتر نيز به نقل از حدود العالم و... گفته شد - جزيره لافت را همان جزيره بني‌كاران مي‌داند كه در جريان فتوحات صدر اسلام به دست عمر و بن عاص گشوده شد... و مسجد وي تا كنون - زمان تاليف كتاب - به پاست،‌ و مردم و دهكده‌ها و آبادي بسيار دارد و نزديك جزيره هنگام است و كشتي‌بانان از آنجا آب گيرند:

«پس از آن جبال معروف كسير و عوير و ثالث است كه خبري در آن نيست. سپس گرداب معروف به گرداب مسندم است كه دريانوردان آنرا ابي‌حمير نام داده‌اند. در اين ناحيه دريا كوههاي سياه بالا رفته كه گياه و حيوان بر آن نيست و آب دريا كه عمق بسيار دارد از هر سو آن‌را به برگرفته و موجها بهم مي‌خورد كه هر كس آن‌را بيند وحشت كند. اين ناحيه به دياي عمان و سيراف پيوسته و كشتي‌ها ناچار بايد از آنجا بگذرد و به قلب آن رود كه در آيد يا نيايد. اين دريا همان خليج فارس است و به نام درياي فارس معروف است كه سواحل آن را از بحرين و فارس و بصره و كرمان و عمان تا راس‌الجمحه بر شمرديم. ميان خليج فارس و خليج قلزم، ‌ابله و حجاز و يمن فاصله است و فاصله‌ي دو خليج‌ يكهزار و پانصد ميل است.»33

چنانكه پيداست مسعودي نيز در يكهزار سال پيش، ضمن تصريح و تشريح حدود، موقعيت و مختصات خليج فارس، مرزهاي آنرا با خليج قلزم (خليج عربي) واضح نموده و حتي فاصله ميان اين دو خليج را به عنوان دو مكان ممتاز جغزافيايي، بالغ بر ‌١٥٠٠ ميل تخمين زده است. همين مؤلف گرانقدر در اثر گرانسنگ ديگر خود: التنبيه و الاشراف، از حدود و جهات بحر فارس سخن گفته است. عين عبارت مسعودي - به اجمال - چنين است: «و قد حد كثير من الناس السواد و هو العراق، فقالوا حده ممايلي المغرب و اعلي دجله من ناحيه اتور و هي الموصل القريتان المعروفه احداهما باالعلث من الجانب الشرقي من دجله و هي من طسوج بزرجسابور و الاخري المعروفه بحر بي و هي بازانها في‌الجانب اغربي من طسوج مسكن و من جهه المشرق الجزيره المستصله باالبحر الفارسي المعروفه بميان روذان من كوره بهمن اردشير وراء البصره ممايلي البحر طول ذلك مانه و خمسه و عشرون فرسخة...»34

در همين كتاب التنبيه و الاشراف، يك بار هم از «خليج فارس» سخن رفته است، ‌كه از ياد آن چشم مي‌پوشيم.35 تقريبا سي‌وشش سال پس از تاليف كتاب مروج‌الذهي، دانشمندي كه اينك نام و نشانش بر ما پوشيده است، كتاب: حدود العالم من المشرق الي المغرب را به رشته تحرير كشيد، امروز اين كتاب ارجمند در شمار متون معتبر مكان‌شناسي اسلامي است. و لذا ما نيز در ارتباط با مايه و پايه بحث خود به ذكر گوشه‌اي از آن بسنده مي‌كنيم. مؤلف ناشناس كتاب در بخش «سخن اندر نهاد درياها و خليج‌ها» ، از پنج خليج دريايي بزرگي كه آن‌را بحرالاعظم (اقيانوس هند) خوانند، به اجمال ياد كرده است:‌

«و اين دريا را پنج خليج است، يكي از آن خليجي است از حد حبشه بردارد به سوي مغرب بكشد برابر سودان، آنرا خليج بربري خوانند، و خليجي ديگر هم بدين پيوسته برود [به] ناحيت شمال فرود آيد تا حد مصر و باريك گردد تا آنجا كه پهناي او يك ميل گردد، آن‌را خليج عربي خوانند و خليج ايله شانزده منزل بود بر جمازه و آنرا خليج عراق خوانند و جاي عرب همه اندر ميان اين دو خليج است. خليج ايله و خليج عراق، و چهارم خليج پارس خوانند از حد پارس برگيرد با پهناء اندك تا به حدود سند و پنجم خليج از حدود بلاد هند برگيرد خليجي گردد به ناحيت شمال فرود آيد آنرا خليج هندوي خوانند.»36

قرن سوم و چهارم هجري عصر سفرهاي دريايي و نقطه آغاز حركت سياحان مسلمان است، ‌در اين عصر سفرهاي سليمان تاجر دريانورد پارسي به تدريج در كالبد افسانه‌هاي سندباد بحري شهرت يافته است. در سده چهارم هجري همچنين سفرهاي اكتشافي دريايي در كناره‌ها و جزاير خليج‌فارس تا اقيانوس هند، امتداد داشته است. در همين عصر؛ سفر سياحتي و اكتشافي دريانورد برجسته‌اي به نام بزرگ بن شهريار رامهرمزي به سوي درياهاي شرق آغاز مي‌شود و اثري جذاب و خواندني بنام عجائب‌الهن به ميراث باقي مي‌ماند. هم در اين دوران است كه ناخداي متهوري بنام ابهره كرماني، دل به دريا مي‌زند و به كرات امواج تلاطم درياها را به بند مي‌كشد و بارها از خليج فارس به چين مي‌رود.


‌٣- د - سده پنجم هجري

در سده پنجم هجري غول حيرت‌انگيزي از اقيانوس علوم اسلامي سر بر مي‌كشد و اركان استوار جغرافيايي رياضي‌را پي مي ريزد. اين سترگدانشمرد كسي جز ابوريحان بيروني نيست، كه دركي عميق و به غايت علمي و فراتر از افق علوم متعارف روزگار خود از جغرافياي نوين داشته است، عقايد بيروني درباره تبديل درياها به خشكي با توجه به يافته‌هاي فسيل‌شناسي، پندري از زمان دانشمندان برجسته معاصر بيان شده است. گستره سايه سنگين بيروني چنان است كه علماي معرفه الارض همزمان وي كمتر به چشم مي‌آيند.


‌٤- د - سده ششم هجري

در اين قرن جغرافيدان ايراني تباري حاصل قدم فرسايي‌ها و مشاهدات و يادداشت‌هاي خود، ‌در جريان سفر به شهرهاي حوزه فارس و سواحل خليج‌فارس، به ثبت رساند و كتاب فارسنامه را به سال ‌٥٤٠ هجري - ‌١١١٠ م ـ تاليف نمود. اين كتاب مهم بنام خود وي به فارسنامه‌ي ابن بلخي مشهور و شناخته شد. در همين اوان جغرافيدان و سياح ايراني الاصل ديگري بنام علي بن ابوبكر بن علي هروي مي‌زيسته است. هر چند كه نبايد از كنار نام اعاظمي چون محمد بن محمود طوسي صاحب عجايب المخلوقات، و ادريسي مؤلف نزهه‌المشتاق في اختراق الافاق به سادگي گذشت.


‌٥ - د - سده هفتم هجري

در اين دوره چند مكان‌شناس برجسته ظهور كردند. در سال ‌٦٠

تنگه هرمز جایگاه ویژه ای در امنیت ملی دارد. ایران بیشتر از هر کشور دیگر در منطقه برای صادرات و واردات خود وابسته به تنگه هرمز می باشد و تقریباً کل صادرات نفت خود و حدود 80 درصد  بازرگانی خارجی خود را با استفاده از راه آبی تنگه هرمز انجام می دهد. به علاوه بخش عمده ذخایر نفت، گاز و معادن مهم دیگر ایران به نوعی در حاشیه ي خلیج فارس قرار دارد . بدین ترتیب ایران دارای منافع حیاتی در خلیج فارس و تنگه هرمز است .
 تنگه هرمز وامنیت ملی ایران / فاطمه ایزد موسی*
 
در سال 1350 خروج انگلستان از منطقه ي شرق سوئز موجب ایجاد موقعیت برای حضور مؤثر ایران ، عراق و عربستان در خلیج فارس شد در حالی که کشورهای کوچک تر منطقه نگران امنیت خود شدند. در این زمان آمریکا و غرب حضور  خود را عاملی برای تبلیغات ضد غربی می دانستند، بنابراین برای رهایی از درگیری مستقیم اقدام به ترک منطقه کردند.اما در عین حال سیاست آن بود که خلأ قدرت به وسیله دولتهای غرب پر شود. دولتهای ایران و عربستان میتوانستند، بر این نقش را ایفا کنند، بر اساس سیاست  دو ستونی آمریکا در منطقه پا گذاشته شد.
 
پیش از این ، کشور ایران و امریکا با توجه به دیدگاه واقع گرایی و توازن  قوا در تنگه هرمز بر اساس همکاری ، (حاصل جمع مثبت ) در جهت کسب منافع رفتار همسویی داشتند. اما بعد از انقلاب اسلامی با توجه به تضاد منافع این دو کشور در منطقه خلیج فارس و بازی حاصل جمع صفر در کشمکش و رقابت هستند و به نظر می رسد هر چه زمان میگذرد شکاف بین این دو کشور بیشتر می شود به ویژه بعد از اجرای برنامه های هسته ای ایران و اعمال تحریم های  امریکا بر علیه ایران این کشمکش ملموس تر شده است.
 
لذا بر همین اساس ، ایران  در منطقه خلیج فارس با توجه به <<استراتژی بازدارندگی>> و عقلانیت ، هدفش مجاب کردن امریکا و متحدانش نسبت به توانمندی های خود و همچنین افزایش هزینه بسیار نسبت به منافع حاصله از تهاجم به تاسیسات اتمی این کشور است.
 
چارچوب نظری این مقاله براساس تئوری بازدارندگی درمنطقه خلیج فارس است وباطرح پرسش « تنگه هرمز درامنیت ملی ایران چه جایگاهی دارد؟ » به بررسی پیرامون پاسخ گویی به سوال مذکور « تهدید امنیت ملی وتهاجم نظامی به ایران پایان تحمل این کشور است که ایران نسبت به انسداد تنگه هرمزاقدام  می نماید. »،  می پردازیم .
 
تنگه هرمز از دیدگاه ایران چند ویژگی مهم دارد:
 
-مرکز گذر نفت ایران
-بخش عمده بازرگانی ایران از این تنگه می گذرد.
-تسلط  بر تنگه ي هرمز بر پرستیژ جهانی ایران می افزاید.
 
 مهمترین  دلیل اهمیت خلیج فارس وجود ذخایر عظیم نفت وگازاست. خلیج فارس بیش از 60%  ذخایر عظیم نفت جهان را داراست.  17 میلیون بشکه نفت روزانه، حدود یک پنجم عرضه نفت در جهان از طریق این تنگه عبورمی کند.
 
علاوه بر انتقال نفت، روزانه  2 میلیون بشکه محصولات  شامل سوخت و گاز مایع ( LNG )عبور می کند. بزرگترین صادرکننده گاز مایع ( LNG ) درمنطقه کشورقطر است که سالانه بیش از 30 میلیون تن گاز مایع ازطریق این تنگه صادر می کند.
 
اگرچه بعضی از کشورهای منطقه تلاش می کنند مسیرهای مختلفی برای صدور نفت وگازخود جایگزین نمایند، مانند کشورعربستان بوسیله خطوط لوله می تواند بخشی از نفت خود را از طریق دریاي سرخ صادر کند و درمورد عراق نیز خطوط انتقال نفت آن از سوریه و ترکیه به این کشور امکان  صدور بخشی از تولیدات نفتی خود را از حوزه هاي خارج از خلیج فارس می دهد. کشور عمان نیز به طور کامل از اتکاء به خلیج فارس بی نیاز است.  امارات متحده عربی درصدد احداث خط لوله فجیره- حبشان برای انتقال انرژی از مسیر دریای عمان است تا اتکای خود را از مسیر تنگه هرمز کاهش دهند ،به طور متوسط بیش از 90 درصد صادرات نفت کشورهای منطقه ( عربستان سعودی، عراق، امارات متحده عربی،  کویت وقطر) از تنگه هرمز صادر میشود.
 
علاوه برصادرات نفت وگاز کشورهای منطقه، تسهیلات نظامی آمریکا به کشورهای منطقه خلیج فارس از طریق این تنگه انتقال می یابد. با توجه به اهمیت تنگه هرمز و نقش آن در اقتصاد جهانی چنانچه این آبراه مسدود گردد، امنیت انرژی و اقتصاد جهانی به مخاطره می افتد.
 
آیا ایران بر اساس کنوانسیون های حقوق بین الملل دریاها میتواند تنگه هرمز را مسدود نماید؟
 
از دیدگاه حقوق بین الملل  رژیم  حقوقی تنگه های بین المللی عبورو مرور و تعلیق کشتی ها فقط  در منطقه آبهای سرزمینی هر یک از کشورهای تنگه هرمز با رعایت شرایط خاص را خواهد داشت  اما  در زمان وقوع  جنگ اگر یکی از دولتهای همجوار تنگه درگیر جنگ با  کشور یا با  کشورهای دیگر باشد حق کنترل عبور و مرور و بازدید کشتی های تجاری در خارج  از آبهای سرزمینی را خواهد داشت.
 
با عنایت  به قوانین کنوانسیون 1958  و 1982  حقوق بین الملل دریاها نیز مسدود کردن تنگه هرمز در خارج از دریای سرزمینی امری غیر حقوقی است  و مغایر با عرف بین الملل می باشد .
 
ازطرفی با توجه به نپیوستن ایران به کنوانسیون حقوق بین الملل دریاها (جاماییکا- مونت گوبی1982) حق تعلیق، عبور و مرور در مواقع اضطراری  یا تهدیدات نظامی علیه خود  در آبهای سرزمینی اش را دارد. شایان ذکر است، ایران کنوانسیون 1982 حقوق بین الملل دریاها را امضا نموده اما به تصویب  مجلس شورای اسلامی  نرسانده است.
 
برتری نظامی ایران در تنگه هرمز
 
ایران با عنایت به برتری ژئوپولیتیکی خود در منطقه در صورت تهدید امنیت ملی ایران و حمله به تاسیسات هسته ای ازسوی اسرائیل و امریکا می تواند با توجه به ابزارهای نظامی ( مین گذاری، قایق های تندرو، زیردریایی، ناوهای جنگی، انواع موشک ها با بردهای متفاوت وجت بمب افکن ) به طور موثر تنگه هرمزرا به مدت کوتاهی مسدود نماید.
 
مین گذاری درتنگه هرمز بعنوان یک سلاح بازدارنده دربرابرآمریکا وفشارهای بین المللی موثر است. ایران می تواندهزاران مین (5000 - 2000 ) را درمدت کوتاهی درتنگه هرمز قرار دهد.
 
ایران مین های دریایی متفاوتی دارد که شامل نمونه های کنترل از راه  دور و مغروق درآب است که می تواند، توسط قایق ها و زیردریایی ها درنقاط مختلف تنگه هرمز و آب های اطراف آن کارگذاشته  و درصورت لزوم بکار گرفته شود.
 
ایران می تواند،2 مایل از 21 مایل دریایی عرض تنگه هرمز را عاری از مین های دریایی برای عبور و بازرسی تانکرهای نفتی حفظ  نماید که عبور تانکرها ازاین دو مایل موجب ترافیک دریایی می شود.
 
از طرفی نیروی دریایی امریکا ادعا می نماید، که مجهز به دلفین های مین یاب است ،بدون آنکه به سربازان آمریکایی صدمه ای وارد شود،  دلفین های آموزش دیده مانند دستگاه طبیعی مین یاب هستند که مکان های مین گذاری رابا اعلام صوت شناسایی می نمایند.( درجنگ امریکا علیه عراق ،8 دلفین نیروی دریایی امریکا، مکان 100 مین رادرمنطقه آلوده به مین شناسایی وعلامت گذاری نمودند. )
 
 - ایران در سالهای جنگ تحمیلی از قایق های تند رو استفاده کرده است . امروزه قایق های  تند روی ایرانی بسیار سریع تر و مجهز تر از نمونه های سابق است. این قایق ها و شناورهای تندرو مجهز به رادارهای دریایی، سامانه های الکترونیکی پیشرفته ارتباطی هستند.همچنین ازقایق های  تند روی بدون سرنشین نیز برای اجرای ماموریت استفاده می شود.
 
- ایران دارای 20 فروند زیردریایی است از جمله زیر دریایی کیلو، نهنگ، غدیر و فاتح  که قابلیت بکارگیری در بستر و اختفا از دید سامانه های مختلف راداری و سوناری دشمن را دارند. زیردریایی های کیلو، توان حمل 24 مین با 18 اژدر بزرگ و زیر دریایی های فاتح توان حمل 12 اژدر و 8 مین را دارند. این زیر دریایی ها ضمن مسدود نمودن تنگه هرمز،  توانایی رویارویی با ناوگان سطحی وزیرسطحی دشمن را دارند.
 
-  ناوهای جنگی ایران شامل کلاسهای مختلف ناوچه (شناور موشک انداز سریع) ناو و ناو شکن است این شناورها قابلیت شلیک چهار موشک دور برد ضد کشتی با برد 120 تا 170 کیلومترو ناو قادر با برد بیش از 200 کیلومتر را دارند.
 
- ایران دارای موشکهای کوتاه برد، میان برد  و دوربرد (3000 -  2000 کیلومتر) است . موشک  میان برد نصر، به پرتابگرهای خود اتکا هستد یعنی در صورت استقرار در نزدیکی سواحل بدون نیاز به سامانه های جانبی و وابستگی به واحدهای هوایی و دریایی می توانند کار کشف، شناسایی  و حمله  به  اهداف دریایی را به انجام برسانند.
 
ایران سه نوع موشک بالستیک ضد کشتی را معرفی نموده که عبارتند از موشک خلیج فارس، موشک تندر وموشک سجیل است که هریک دارای بردهای متفاوتی است.
 
هواپیماهای رزمی نیروهای مسلح ایران  قابلیت  تجهیز به چند نوع موشک هوا به سطح با قابلیت  به کارگیری علیه اهداف دریایی را  دارد. این موشک های هوا به سطح، دارای هدایت اپتیکی ، لیزری و راداری هستند. 
 
 موشک های نور و  قادر قابلیت هوا پرتاب دارند  در کنار موشک های  C801 ،KVC802، به عنوان اصلی ترین سلاح های ضد کشتی هوا پرتاب محسوب میشوند. جت بمب افکن کرار،  قابلیت حمل 4 موشک کوثر را دارد.
 
نتیجه این که، ایران براساس دکترین نیکسون و پتانسیل موجود (طولانی ترین مرز آبی منطقه، توان بالای نظامی ارتش و...) دردوران پهلوی دوم بعنوان ژاندارم منطقه خلیج فارس ازسوی امریکا انتخاب شد وفعالیتهای متعددی درسطح منطقه وفرامنطقه انجام داد که  پتانسیل بالای این کشور موجب شد که به طور سنتی ایرانیان خود را درمنطقه خلیج فارس قدرت منطقه ای وحافظ امنیت بدانند. علاوه براین حیات اقتصادی ایران درگرو امنیت وآرامش تنگه هرمز است، صادرات نفت و واردات کالاهای مورد نیاز این کشور از این آبراه منتقل می شود. 
 
با توجه به تجارب جنگ ایران وعراق، ایران توان نظامی خود را (انواع موشک ها،مین گذاری ، شناورها ، زیردریایی ها و...) افزایش داده و نیروی نظامی خود را درابعاد مختلف ارتقا داده است. لذا براین اساس امریکا با توجه به اقدامات تلافی جویانه ایران نمی خواهد ثبات منطقه به مخاطره بیافتد تا امنیت مهم ترین گذرگاه انرژی جهان مختل شود و جهان با بحران نفتی روبرو گردد. بنابراین هردو طرف سعی در ارائه رفتار منطقی براساس ترس از افزایش چشمگیر هزینه نسبت به منافع حاصله دارند و به نظرمی رسد، انسداد تنگه هرمز جنبه نظامی ندارد و بیشتر جنبه سیاسی و روانی دارد و طرفین بایستی هوشمندانه فضای سیاسی و روانی منطقه  را کنترل نمایند تا موجب بروز جنگ و متحمل هزینه های هنگفت نشوند. این درصورتی است که  طرفین رفتار منطقی  داشته باشند  چنانچه اسرائیل وامریکا به تاسیسات اتمی ایران حمله  نظامی نمایند تحمل ایران پایان پذیرفته  و تنگه هرمز را مسدود می نماید که هزینه های بسیارسنگینی را برای طرفین دارد و جنگ سبب تحلیل توان نظامی  و اقتصادی ایران می شود. لذا ایران برای برون رفت از این قضیه، می بایست اقداماتی را انجام دهد که پرونده هسته ای از شورای امنیت به آژانس بین المللی اتمی بازگشت داده شود ونوعی تعامل وهمکاری واطمینان را برای جامعه جهانی ایجاد نماید و مشکلات خود را با غرب حل وفصل نماید و با باز تعریف ازمنافع ملی و جدایی ایدئولوژی از سیاست خارجی موجب شود تا تحریم ها که موجب فرسودگی  صنعت نفت و اقتصاد کشور شده و تاثیرات قابل  تاملی بر جای  گذاشته است، برداشته شود تا بتواند بعنوان بازیگر معقول درسطح منطقه  نقش  ایفا نماید.  
  
دیدگاه دیگری نیز وجود دارد، که تنگه  هرمز می تواند براساس واقع گرایی موجب همکاری ایران و امریکا در جهت منافع مشترک طرفین باشد، پتانسیل همکاری را در منطقه دارا می باشند، آمریکا می تواند  از پتانسیل بالای نظامی ایران در جهت تامین منافع مشترک منتفع گردد وحتی برای جلوگیری از تنش و سو تفاهم به برقراری تلفن HOT LINE بین دو کشور ایجاد گردد.
با تشکر از سرکار خانوم  فاطمه ایزد موسی*"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه        وب سایت خلیج فارس
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد